افغانستان اولین چالش سیاست خارجی تیم دونالد ترامپ خواهد بود
اما اصلی ترین چالش سیاست خارجی آقای دونالد ترامپ و تیمش به احتمال بسیار قوی، مسئله ای است که در دوران رقابت های انتخاباتی کمتر توجهی به آن شد.
افغانستان!
افغانستان که آمریکا طولانی ترین جنگ را در آن تجربه کرده است. جایی که آمریکا و متحدانش در ناتو و شمار دیگری از کشورهای متحد پس از گذشت 15 سال همچنان در حدود 13 هزار سرباز دارند. جایی که آمریکا تنها در سال گذشته میلادی در حدود 3.6 میلیارد دالر در بخش تقویت نیروهای امنیتی آن مصرف کرد. جایی که آمریکا بیش از هر زمان دیگری، بمب های قوی تر و کلان تری برای بدست آوردن تاثیر استراتژیک رها کرده است.
درست همانند زمانی که باراک اوباما رئیس جمهوری بر حال آمریکا به قدرت رسید، مسئله افغانستان بخاطر جنگ عراق کم اهمیت جلوه کرده بود و تقریبا فراموش شده بود؛ و همانطور که باراک اوباما جنگ افغانستان را به ارث برد، رئیس جمهوری جدید این کشور نیز این جنگ را که به گمان بسیاری ها در مسیر اشتباه قرار دارد، به ارث خواهد برد. هم اکنون، اقتصاد افغانستان در حال افول است و تولید ناخالص ملی افغانستان طی 3 سال گذشته کاهش یافته است. دولت افغانستان نیز با چالش و هرج و مرج فراوانی مواجه است، به طوریکه به تازگی پارلمان، هفت وزیر کابینه دولت را سلب صلاحیت کرد.
شرایط امنیتی نیز وضعیت خوبی ندارد. فرمانده فرماندهی مرکزی آمریکا چندی پیش گفته بود که تنها 60 فیصد کل جمعیت افغانستان تحت کنترول کامل و یا نفوذ دولت زندگی می کنند، در حالیکه 10 فیصد جمعیت تحت کنترول شورشیان بسر می برند. (مابقی جمعیت در مناطقی زندگی می کنند که همواره در آن مناطق درگیری است.)
سی ان ای در تحقیقی مستقلانه از وضعیت نیروهای امنیتی افغانستان در سال 2013 اینگونه نوشته بود:
“فعالیت های گروه های شورشی پس از افزایش شمار سربازان آمریکایی و ناتو از سال 2009 تاکنون به حد قابل ملاحظه ای کاهش یافته است، اما آنها همچنان تهدیدی واقعی برای دولت افغانستان محسوب می گردند. خروج نیروهای خارجی تا حد بسیار زیادی به کاهش عملیات های ضد تروریستی و ضد شورشیانه نیروهای امنیتی افغانستان، آمریکا و ناتو خواهد انجامید. تاریخ نشان داده است که هر بار که فشار بر طالبان افزایش یافته، آنها از پناهنگاه های امن شان در پاکستان استفاده می کنند تا قدرت بگیرند و هر زمان که فشار عملیات های نظامی کاهش یافت، بار دیگر به فعالیت های خود بپردازند. براساس ارزیابی های ما، طالبان احتمالا در سال های 2015 و 2016 فشارهای نظامی شان را علیه نیروهای امنیتی افغانستان در قریه جات و مناطق روستایی اعمال خواهند کرد، و تلاش خواهند کرد تا نفوذشان را در مناطقی که از نیروهای ائتلاف خالی شده اند افزایش داده، شهرهای کلان را محاصره کرده و حملات مرگباری در کابل و دیگر کلان شهرها راه اندازی می کنند تا بتوانند اهرم فشاری در گفتگوهای صلح احتمالی بدست داشته باشند.”
در حقیقت، طبق ارزیابی و پیش بینی های این سازمان، طالبان در سال جاری واقعا این کار را نیز کردند. شورشیان طالبان ابتدا نفوذشان را در مناطق روستایی و قریه جات اطراف کندز افزایش دادند و سپس به شهر کندز حمله کردند؛ و یا در ولایت هلمند، که آنها ابتدا دیگر مناطق را تصرف کردند و سپس تلاش کردند تا به شهر لشکرگاه مرکز این ولایت حمله کنند. در هر دو شهر، اعزام سربازان بیشتری از سوی ناتو و آمریکا و انجام چندین عملیات هوایی علیه مواضع شورشیان تنها توانست از پیشروی بیشتر طالبان جلوگیری کند. (عملیات های هوایی گرچه با تلفات مرگبار غیرنظامیان نیز همواره همراه بوده است. در یک مورد، حمله هواپیمای جنگی آمریکا علیه شفاخانه داکتران بدون مرز در کندز بود که 42 کشته برجای گذاشت.) گرچه گروه طالبان نتوانست مرکز ولایتی را به طور کامل تصرف کند، اما توانست 5 مرکز ولایت به شمول شهر کندز، لشکرگاه، ترینکوت، میمنه و شهر فراه را به طور مستقیم مورد حملات خود قرار دهد.
به نظر می رسد تنها مانعی که پیش روی طالبان برای پیروزی می باشد، نیروهای امنیتی افغانستان هستند که در سال جاری به شدت با آنها دست و پنجه نرم کرده اند. اما در این خصوص، در سه مرتبه تحقیق و بررسی که از سوی سازمان «سی ان آی» راه اندازی شدند، نتایج قابل ملاحظه ای بدست آمد.
در بررسی های دور اول، پیشرفت های خوبی در برخی مناطق افغانستان بویژه در شرق کشور و در قول اردوهای 201 و 203 وجود داشت؛ در حالیکه در شمال و جنوب غرب، مشکلات سیستماتیک جدی در درون نیروهای امنیتی دیده می شدند. قول اردوی 215 در ولایت هلمند نیز با وجود اینکه سال گذشته به طور کامل بازسازی شد، اما همچنان کارایی خاصی در نبردها ندارد. در بسیاری مواقع، نیروهای پولیس نیز نمی توانند مناطقی که توسط اردوی ملی پاکسازی شده اند، را به طور کامل نگه دارند. هر دو نیروهای پولیس و اردوی ملی به شدت نیازمند حمایت های لوجستیکی و نگهداری می باشند، و کشورهای آمریکا و اعضای ناتو همچنان از طریق قراردادی ها هزینه آنان را می پردازند.
عدم توانایی کافی نیروهای پولیس عادی و اردوی ملی سبب شده تا بسیاری از مردم افغانستان به نیروهای ویژه (قطعات خاص) و نیروی هوایی اتکا کنند؛ که هر دوی این نیروها (نیروهای قطعات خاص و نیروی هوایی) بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرند و یا به طور نامناسب مورد استفاده قرار می گیرند. در واقع، نیروی هوایی بیش از حد استاندارد با هلی کوپترهای جنگی اش پرواز می کند. هلی کوپترهایی که آمریکا به تازگی تصمیم گرفته است با هلیکوپتری های «بلک هاوک» ساخت خودش جایگزین کند.
پس از انجام بررسی سوم، معلوم شد که نیروهای امنیتی افغانستان تنها قادر به حفظ مناطقی هستند که فشار کمتری از سوی طالبان است، و یا مقامات امنیتی عالی رتبه ای در آن مناطق و یا در نزدیکی آن مناطق حضور دارند. در مناطقی که این شاخصه ها وجود نداشته باشند، نیروهای امنیتی توانایی کمتر و ضعیف تری از خود نشان داده اند.
تمامی این موارد چه معنایی می تواند برای دولت دونالد ترامپ داشته باشد؟
اول اینکه، شورشیان طالبان همانند سال های دیگر در آغاز فصل گرما به شدت حملات شان می افزایند و نباید متعجب بود که نیروهای امنیتی را تحت فشار قرار دهند. در واقع، حمله طالبان به ولسوالی ها و مراکز ولایات در سال 2017 چیزی است که تقریبا 4 سال پیش نیز پیش بینی شده بود. “بین سال های 2016 الی 2018، و زمانی که دیگر فشار عملیات های نیروهای آمریکایی و ناتو علیه شورشیان وجود ندارد، احتمال تلاش های گروه های شورشی به شدت افزایش خواهد یافت. کسی نباید متعجب باشد که اگر طالبان در فصل گرما حملات گسترده ای علیه شهرهای کلیدی راه اندازی کند.”
دوم اینکه، با در نظر داشت آغاز فصل گرما و شدت فعالیت های شورشیان، تیم دونالد ترامپ باید بازبینی بسیار جامع و کاملی در خصوص استراتژی و سیاست افغانستان داشته باشد.
سوال هایی که این بازبینی باید به دنبال پاسخی برای آنها باشد می تواند موارد زیر را شامل شود:
- تعهدات تیم دونالد ترامپ نسبت به افغانستان تا چه زمان و تا چه اندازه ای خواهد بود؟ آیا طرح جایگزین کردن تجهیزات نظامی روسی با تجهیزات نظامی آمریکایی برای نیروهای امنیتی افغانستان به شمول هلی کوپترهای جنگی، که تقریبا جایگزین کردن تنها هلی کوپترها یک میلیارد دالر هزینه خواهد داشت، با تعهدات تیم دونالد ترامپ سازگاری دارد و یا خیر؟
- آیا امضای یک توافقنامه صلح با گروه طالبان همچنان کارساز است؟ اگر جواب مثبت است، چه «بایدهایی» و چه «بایدهای خوبی» در مفاد قرارداد باید وجود داشته باشد تا منافع آمریکا در افغانستان حفظ گردد؟ چه چیزهای دیگری را می توان انجام داد تا این توافق صورت بگیرد؟
- چه کارهایی می توان انجام داد تا اصطکاک های داخلی دولت افغانستان را کاهش داد و اعتماد مردم نسبت به دولت را افزایش داد؟
- چه کارهای بیشتری می توان انجام داد تا از سرمایه گذاری ها و مصارف آمریکا در افغانستان محافظت کرد و فساد وابسته به مصارف آمریکا در افغانستان را کاهش داد.
- آیا نیروهای پولیس افغانستان آمیزه ای از توانایی ها و ساختار لازم را دارد تا بتوانند نیروهای نگهدارنده باشند، بویژه در مناطق قریه جات و روستایی؟
- آینده برنامه نیروهای پولیس محلی چه خواهد بود؟
- آیا فعالیت های سربازان آمریکایی باقی مانده به عنوان مشاور میان نیروهای امنیتی موثر خواهد بود؟ آیا در کل این مشاوران صلاحیت کافی دارند تا موثر واقع شوند؟
گرچه موضوعات دیگری هم اکنون وجود دارد که در رسانه ها بیشتر حائز اهمیت پنداشته شده اند و به نظر می رسد که بیشتر انرژی دولت جدید آمریکا را خواهد گرفت، اما افغانستان همچنان یکی از چالش های اصلی سیاست خارجی آمریکا، بار مالی و معمای استراتژیک برای آمریکا و متحدانش می باشد. بی توجهی به این موضوع، به راحتی شدت بحران در حال حاضر را برای تیم دونالد ترامپ افزایش می دهد.
جاناتان شرودین (سازمان تحقیقی سی ان آی)