افغانستان، جنگ، سیاست و جامعه
افغانستان در مواجهۀ تاریخی روایت مکتوب کمتری دارد. بیشتر رویدادها و اتفاقها در افغانستان به گونۀ باید و شاید آن روایت نشده است. از همینرو، یک تاریخنگار روسی باور دارد که افغانستان هیچ تاریخی به جز هرجومرج، بیثباتی و جنگ ندارد. مردم این سرزمین همیشه در جنگ، بیثباتی و فعالیتهای نظامی مشغول بوده و غیر این این مایۀ دیگری از خود نگذاشتهاند.
این پرسش همیشه ذهن نگارنده را به خود جلب میکند که با وجود این همه فخرفروشی و مباهات به گذشتۀ تاریخی و قدمت پنج هزار سالهیی که در سخنرانیها و حرف به آن متوسل میشویم، چه چیزی در این تاریخ وجود دارد که مایۀ فخر است؟ این تاریخ به ما چه میگوید و مولفههای اساسی برای اکنون ما در چیست؟ پاسخ به این پرسشها ما را در فهم تاریخ کمک میکند.
با این فقدان تاریخ مکتوب، روایت موجود تاریخی ما مواجهۀ خوب و بد، تقابل فرشته و شیطان و جدال حق و باطل است. این روایت نقصهای بزرگی دارد که در روایت حقیقت درمانده و نامعتبر است. از آن جمله کلیگوییهای رمانتیک، مصادرۀ حقیقت، تکعاملی دیدن رویدادهای پیرامون و فقدان دیدخاکستری را میشود در شمار کاستیهای روایت تاریخی ما افزود و بر آن انگشت انتقاد بلند کرد. تاریخ مکتوب ما نشانۀ کمظرفی و لاغری روایت کج و معوج نیز است.
بهویژه تاریخ یک قرن گذشته افغانستان محل تردید، پرسش و بازخوانی را دارد. کودتاهِ داوود خان و انقلاب کمونیستی شورویمدار در سال ۱۹۷۸ میلادی در هالهیی از ابهام و تاریکی، دید سیاهوسفید، عدم روایت خاکستری، تکعاملی، رمانتیکبازی و قهرمانپروری گیر مانده است. این وسط یک طرف دونمایه، وابسته و شر محض است و طرف دیگری قهرمان، مبارز عدالتپسند و خیر مطلقی که به صورت کلی لطیف و ظریف روایت شده است. آنتونیو جیوستوزی، نویسنده و تاریخنگار بریتانیایی در کتاب «افغانستان، جنگ، سیاست و جامعه» به روایت عصر کمونیستها در افغانستان میپردازد. روی کار آمدن حکومت شورویمدار، انقلاب کمونیستی، آسیبشناسی اصلاحات ارضی، تقابل روستا و شهر، اختلافهای دورنی احزاب کمونیست، تاریخ ملیشهگرایی و نقش آن در رژیم کمونیستی کابل، طرح مصالحۀ ملی نجیب و بسا موارد عصر پرآشوب و رویدادآفرین سلطۀ کمونیسم در افغانستان را به کنکاش و حلاجی گرفته است.
جزوینگری، دیدخاکستری، بیطرفی نسبی، ارایۀ آمارها از منابع متعدد، استفاده از اسناد محرم و طبقهبندی شده، مقایسۀ روایت مجاهدین و کمونیستها از حوادث جنگی و عملیاتهای نظامی و توجه به بُعد داخلی از نکات قوت نوشتۀ جیوستوزی دربارۀ افغانستان است. در روایت جیوستوزی شر مطلق و خیر محض وجود ندارد. آن چه که است فقط روایت تاریخی است که هر جناح در آن میتوانند خوبیها و بدیهای خود را داشته باشند.
جیستوزی تاریخنگار بیطرف است. از این نگاه به آن چه انقلاب کمونیستی در افغانستان گفته میشود، به دیدۀ شک و تردید میبیند. انقلابها بیشتر توسط مردم به گونۀ خودجوش به انجام میپذیرد، اما آن چه در افغانستان رخ داده بیشتر به یک کودتاه نظامی است که نظامیان و ارتش در آن نقش اساسی داشتهاند. این که نظام کمونیستی از دل یک انقلاب خودجوش و مردمی بیرون شده یا انقلاب نظامی، این کتاب پاسخ درخوری به آن داده و به آن توجه بیشتری کرده است.
ترجمه های خوبی از اسدالله شفاهی این مترجم چیره دست و نام آشنا وجود دارد، اما این بار ترجمه اش خوشخوان و جذاب نیست. جمله های نامفهوم، متن خسته کن و آمارهای گیج کننده از معایب این کتاب است که خواننده را کلافه می کند. افغانستان، جنگ، سیاست و جامعه توسط نشر عرفان در ۴۰۰ برگ به چاپ رسیده است و میتواند زمینۀ فهم بخشی از تاریخ افغانستان را فراهم کند. هرچند دربارۀ رژیم کمونیستها و کارنامۀ آنان نوشتههای زیادی وجود دارد، اما نوشتۀ جیستوزی یکی از بهترین نوشتهها در این خصوص میباشد و تاریخنگاران را کمک میکند که دید واقعبینانهیی نسبت به آن داشته باشند.