اعتماد اجتماعی سنگ بنای هویت ملی

متاسفانه در شرایط موجود ما در یک وضعیت بس شکننده قرارداریم؛ شرایطی که در صورت تداوم آن روز به روز ما را از ملت شدن دور می کند و گفتمان های خرده هویت ها به جای گفتمان هویت ملی برجسته می شود. در فضای موجود، غالبا کنشگران اجتماعی و خرده هویت ها نسبت به همدیگر و نسبت به نظام و ساختار اجتماعی نگاه بدبینانه دارند. کنش ها غالبا در قالب تئوری توطئه رمزگشای می شود. اگرچه تببین پدیده های اجتماعی با ارجاع به یک علت نه ممکن است و نه مطلوب، اما می توان گفت که حداقل یکی از علت های عمده ای آنومی موجود، شکل نگرفتن هویت ملی است.
منازعات در مورد نحوه تطبیق پروژه های ملی، نحوه استخدام کارمندان در ادارات دولتی و مباحث سیاسی مطرح در فضای موجود، برخی از نمونه های فقدان هویت ملی در افغانستان است. نشانه های این ویروس آشکار است، اما مهم عبور از این وضعیت است. یکی از پیش شرط های بنیادی رهایی از این وضعیت و گره خوردن خرده هویت ها به یک هویت کلان، برجسته شدن هویت اجتماعی به جای هویت شخصی و تبدیل «من» ها به «ما»، ایجاد اعتماد اجتماعی در میان کنشگران اجتماعی از یک سو و میان ساختار و کارگزار از سوی دیگر است؛ اعتماد اجتماعی سنگ بنای هویت ملی است. تا زمانی که اعتماد اجتماعی محقق نشود، ملت سازی و دولت سازی ممکن نیست.
برای روشن شدن مدعا، لازم است که مقصودم را از هویت ملی و اعتماد اجتماعی بیان کنم. قطع نظر از تعاریف تئوریک، می توان وجود باورهای تعمیم یافته، عواطف مشترک، منافع مشترک، و همگامی مشترک را به عنوان شاخص های هویت ملی بر شمرد. بنابراین، در جامعه ی که شاخص های مذکور تحقق یافته باشد، هویت ملی در آن شکل گرفته است. اعتماد اجتماعی نیز متکثر المعنا است. از یک نگاه اعتماد اجتماعی به این باور اشاره دارد که دیگران با انجام یک کنش یا اجتناب از آن به رفاه من یا دیگران کمک و از آسیب رساندن به من یا دیگران پرهیز می¬نماید. از نگاه دیگر، اعتماد، یعنی آمادگی افراد برای این¬که در یک متن اجتماعی و در روابط اجتماعی بپذیرند که باید به سایر افراد اطمینان داشته باشند و البته به همان نحو در مقابل سایرین نیز اطمینان نشان بدهند. مطابق این تعریف «باور» و «تعهد» دو مؤلفه اصلی اعتماد اجتماعی را شکل می¬دهد که این دو مؤلفه حداقل سه شاخص هویت ملی را به خوبی پوشش می دهد؛ احساس مشترک، نفع مشترک و همگامی. به همین منظور لازم است که دو عنصر اعتماد اجتماعی به اجمال بررسی شود.
مقصود از «باور» به عنوان عنصر اعتماد اجتماعی باورهای انتزاعی و کلی نیست، بلکه باورهای معطوف به عمل است. منظور این است که یک کنش¬گر در تعامل با کنش¬گران دیگر به گونه¬ای عمل نماید که گویا آینده برای او معلوم است و در نتیجه به عمل دیگران اعتماد می¬کند. معنای این سخن این است که کنش انسان ها متکی بر قانون و قاعده است. زیرا تنها با شناخت قاعده و قانون به عنوان بنیادهای کنش، عمل دیگران پیش بینی پذیر و نتیجه آن معلوم می شود و از این طریق است که همگامی مشترک به عنوان یکی از شاخص های هویت ملی تحقق می یابد. بنابراین، لازمه این کار ایجاد جامعه انضباط پذیر، قاعده مند و برخوردار از نظام کنترلی قوی، عادلانه و مشترک است تا کنش ها در جامعه پیش بینی پذیر شود. همانگونه که رخدادهای جهان طبیعی را قوانین حاکم بر آن نظامند و پیش بینی پذیر می سازد، جهان اجتماعی و انسانی را نیز قواعد و قوانین مسلط بر آن منضبط و منظم و در نتیجه پیش بینی پذیر و اعتماد پذیر می سازد. در نتیجه این وضعیت است که کنشگران به همدیگر اعتماد می کنند؛ چون می دانند که در صورت تخلف از سوی نظام های کنترلی تنبیه و مجازات می شود. البته باید به این نکته توجه داشت که قانون در در صورتی نظم و انضباط را در جامعه محقق می کند که عادلانه باشد؛ چنین نظام قانونی است که هویت ملی را شکل می دهد. از این رو، تعدیل ساختار قانونی کشور به منظور ایجاد هویت ملی یک ضرورت بنیادی و از اولویت های اول، جامعه است. چون همین ساختارها است که در میدان های مختلف عادت واره های متناسب خود را تولید نموده و سپس به عمل منتهی می شود و اعمال به نوبت خود به ساختارها تبدیل می گردد. البته از اصلاح ذهنیت و عاملان هم نباید غفلت ورزید، اما اصلاح عاملان و جابجایی آن ها بدون اصلاح ساختاری رهگشا نیست. ایندو باید همزمان اصلاح شود.
مقصود از «تعهد» به عنوان مولفه دیگر اعتماد اجتماعی، این است که کنشگران اجتماعی نسبت به سرنوشت همدیگر و منافع جمعی بی تفاوت نباشند و همگی در قبال همدیگر احساس مسوولیت نمایند. این مولفه اعتماد اجتماعی نیز بیانگر شاخص های هویت ملی است. همانگونه که بیان شد، یکی از شاخص های هویت ملی، احساس مشترک به معنای تعهد عمومی اعضای جامعه در برابر سرنوشت جمعی و منافع مشترک به معنای تعقیب منافع خود از طریق منافع جمع، است. برای نهادینه شدن این مؤلفه در جامعه لازم است که مصالح و منافع ملی به صورت روشن تعریف گردد و کانون های جامعه پذیری و فرهنگ پذیری، به عینت سازی آنها ملکف و ملزم شوند. متأسفانه در فضای موجود تعریف روشن از منافع و مصالح ملی وجود ندارد؛ هر کسی مطابق میل خود آن را تعریف می نماید و گاه تحت عنوان شعارهای چون منافع ملی و آزادی بیان و امثال آن کارهای انجام می شود که هیچ سنخیت با منافع ملی ندارد. بنابراین، به منظور نهادینه سازی هویت ملی در جامعه خود و رهایی از مشکلاتی چون جنگ، خشونت، بی نظمی و دیگر مسایل اجتماعی، اعتماد اجتماعی را نهادینه بسازیم. تازمانیکه اعتماد اجتماعی تحقق نیابد، هویت ملی شکل نمی گیرد. تا زمانیکه هویت ملی تحقق نیابد، مشکلات اجتماعی ما حل نمی شود و به توسعه و پیشرفت نایل نمی شویم. تجربه کشورهای دیگر نیز همین واقعیت را به خوبی بیان می کند. اینکه اعتماد اجتماعی چگونه نهادینه می شود در نوشته دیگر پاسخ داده خواهد شد.
امان فصیحی