برگزیده هاسیاست

از قومیت «چماق» نژادی و سیاسی نسازیم!

بحث تذکره های الکترونیکی از همان ابتدای طرح تاکنون به یک مشکل بعضا کلان در بین شهروندان کشور تبدیل شده و عده ای با تمسک به نژاد و قبیله و تبار خود سعی در تلقین برخی امتیازات در اذهان عمومی دارند.

ذکر قومیت در تذکره های الکترونیکی البته توسط کسانی مطرح شد که خود به دنبال نفاق بودند و می خواستند بانک های رأی را به نام خود بشکنند.

برخی از کارشناسان و متخصصین امر اما با واکنش به استفاده های ابزاری از قومیت، نسبت به پیامدهای آن ابراز نگرانی کرده اند.

مسیح ارزگانی، کارشناس مسائل سیاسی و از آگاهان امور، طی یادداشتی فیس بوکی در این مورد می نویسد:«در سال 1358 آنگاه که سران و سرداران و سردمدارانِ هزاره‌جات در «ورس» اجتماع نمودند و «شورای اتفاق» را پدید آوردند؛ مرحوم «سید علی بهشتی» با اجماع آرای حاضران به ریاست شورا انتخاب شد.»

در آن اجتماع عظیم هیچکس اعتراض و انتقاد نکرد که ما 98 فیصد اجتماع‌کنندگان «هزاره» هستیم و چرا یک «سّید» را به ریاست خود انتخاب کرده‌ایم! چرا چنین پرسش و اعتراضی پیش نیامد؟ زیرا آنان «سادات» و بهشتی را جدا از جامعۀ هزاره نمی‌دانستند؛ بلکه نفس و عین و متنِ جامعه‌ی هزاره می‌دانستند.

هم‌چنین در همان اجتماع، شهید صادقی نیلی به عنوان معاون شورای اتفاق انتخاب شد. باز هم هیچکس اعتراض و انتقاد نکرد که ما اجتماع‌کنندگان «هزاره» هستیم؛ ولی صادقی نیلی منسوب به طایفه‌ی تاجیک در ارزگان/دایکندی است؛ زیرا آنان تاجیک‌تباران دایکندی را خارج از جامعه و دایره‌ی وسیع «هزاره» نمی‌دانستند و تفسیرِ خونی و نژادی از مقوله‌ی قومیت نداشتند؛ بلکه عنوان «هزاره» را چارچوبِ کلان فرهنگی، مذهبی و زبانی می‌دانستند که تبارهای گوناگون (سادات، تاجیکِ شیعه، بلوچِ شیعه، بیات، قزلباش و …) در درون آن جای می‌گرفت.

اما فاجعه و تجزیه و فروپاشی و واگرایی از زمانی کلید خورد که قرائت‌ِ خونی و نژادی و فاشیستی از مقوله‌ی فرهنگی «قومیت» به بازار آمد و عنوان «هزاره» به «چماقِ سیاسی ـ نژادی» برای کوبیدن بر فرق رقبای حزبی و سیاسی تبدیل شد.

به اعتقاد آقای ارزگانی ما آنچنان با چماق سیاسی و خونی و نژادی «هزاره» بر فرق سادات کوبیدیم و آنها را «خمس‌خور» و «جاسوس‌نسب» و «مارهای آستین» و «بیگانه با جامعۀ هزاره» و «درباری» و «خائن» خواندیم که آنان ناچار صف خود را از هزاره جدا کردند.

تاجیک‌تباران دایکندی از صدها سال بدینسو، خود را همواره «هزاره» می‌دانستند و اصلاً به موضوع «تبار» و ریشه‌ی تاجیکی خود توجه نداشتند؛ اما از روزگاری که با چماقِ سیاسی ـ نژادی «هزاره» بر فرق شهید صادقی و فرزند او کوبیدند و طعن و طعنه‌ای «تاجیک‌تبار» بودن را به رخ آنان کشیدند؛ آرام آرام موضوعِ «تبار» و ریشه و پیشینه در میان تاجیک‌های دایکندی زنده شد.

اینک نسل جوان آنها تصمیم گرفته‌اند که هویت تباری خود را علنی کنند؛ تا دیگر کسی به آنان طعن و طعنه‌ای «هزارۀ بدل» و «تاجیکگ» نزنند. تاجیک‌تبار بودن نه عیب و طعن است و نه جرم و گناه و نه ربطی به دیگران دارد و نه زیانی به دیگران می‌رساند.

هرچند تجزیه و تفرقه در جامعه‌ی هزاره، هم دردآور است و هم شرم‌آور؛ اما عامل این تفرقه و تجزیه کسانی هستند که با تفسیر و تعبیر خونی و نژادی از مقوله‌ی «قومیت»، از عنوان فراگیر «هزاره» یک چماقِ نژادی و سیاسی ساخته‌اند تا رقبای خود را از جامعه‌ی هزاره بیرون اندازند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا