آیا خاورمیانه جدید ایرانی در راه است؟
در تقویم تاریخ تحولات سیاسی منطقه و سیاست بین الملل، قطع رابطه سیاسی امریکا با ایران در ۲۰ حمل ۱۳۵۹ اتفاق افتاد. هنگامی که مقامات و نظریه پردازان امریکایی در اواخر دهه ۷۰ میلادی شاهد تحول در امنترین منطقه تحت نفوذ و سیطره خود یعنی خاورمیانه بودند، هیچگاه تصور نمیکردند به همین راحتی، زمانی فرا رسد که مجبور شوند با متحدترین کشور منطقه که عنوان ژاندارم را صرفا برازنده او میدانستند، قطع رابطه کنند. خواب تحولات سالهای ۵۷ تا ۵۹ برای مقامات کاخ سفید به مراتب دهشتناکتر از آن بود که تئوری پردازان و استراتژیستهای امریکایی پیش بینی کرده بودند.
در ۲۰ حمل ۱۳۵۹، به طور رسمی عمر سلطه امریکا در ایران پایان یافت. امریکا و قدرتهایی که شالوده فکری آنان بر پایه سلطه شکل گرفته بود، با تشکیل نظام جمهوری اسلامی که روابط تازه خود را در نظام بین الملل بر پایه نفی سلطه و استقلال طلبی آغاز کرده بود، عرصه را بر وجود خود تنگ دیدند و این بود که رسما قطع رابطه سیاسی با جمهوری اسلامی ایران را اعلام کردند. هرچند که این قطع رابطه نه پایان، بلکه سرآغاز دشمنیها و تنش امریکا با ایران بود، چراکه نفی سلطه یا رویکرد سلطه ستیزی و مقابله با نظام سلطه که از خصیصه ذاتی انقلاب اسلامی ایران بود، موضوعی نبود که خوشایند امریکا باشد و این قطع رابطه یعنی گام نهادن آنها در مسیری که امروز با تحریمهای متنوع و صدها اقدام ریز و درشت دیگر در طول این ۴۱ سال به وقوع پیوسته و شاهد بوده ایم.
اثبات توانمندی انقلاب اسلامی در تحقق آرمانها، به مقایسه شرایط انقلاب اسلامی با دیگر انقلابهای مطرح جهان باز میگردد. در یک مقایسه تطبیقی میتوان مدعی بود که نه انقلاب فرانسه و نه انقلاب اکتبر شوروی به عنوان دو انقلاب مطرح در تاریخ معاصر با این حجم از توطئههای خارجی و فراگیرترین تهدیدات و فشارهای بیرونی و جریان های تجزیه طلب داخلی برای براندازی مواجه نبودهاند. با وجود فشار، تهدید و تحریم، تا حال انقلاب اسلامی از اصول وآرمانهای خود منحرف نشده است.
پیروزی انقلاب اسلامی آغاز تحولات ژئوپلتیک در منطقه بود که ایران تحت سلطه و در اردوگاه غرب را، به یک کشور مستقل و قدرتمند منطقهای به حرکت درآورد و پس از ۴۲ سال ایستادگی و مقاومت، نه تنها ایران را به یک بازیگر اصلی منطقه تبدیل کرده، بلکه در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت بینالمللی قرار داده است. در همین راستا، وایل عصام معتقد است که با تصمیم اخیر جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده برای خروج بیشتر نیروهای آمریکایی از خلیج فارس واشنگتن به سمت کاهش حضور نظامی خود حرکت می کند و بیشتر نیروی نظامی خود را از عراق و سوریه خارج خواهد کرد و این به معنای کاهش بیشتر تاثیرگذاری سیاسی و نظامی این کشور خواهد بود، به این ترتیب ما بیشتر از هر زمان دیگری به خاورمیانه جدید ایرانی نزدیکتر می شویم.
ایران در شرق جهان عرب به نظر می رسد از ایده نفوذ در پایتخت های این مطنقه فراتر رفته است، پس از این که متحدانش این نفوذ را برای این کشور تضمین کردند، اکنون به نفوذ منطقه ای وسیع تر از جلگه ی هند تا باب المندب و برقراری روابط و ائتلاف با کشورهای بزرگی همچون چین و چه بسا به زودی با روسیه فکر می کند.
با امضای توافق چین و ایران به نظر می رسد که تهران پیام محکمی به واشنگتن ارسال کرد مبنی بر این که ما به تحریمها توجهی نداریم و برای لغو آنها عجله نمی کنیم زیرا جایگزین هایی در اختیار داریم. این موضوع روزنامه «وال استریت ژورنال» را به نوشتن مقاله ای تند درباره این توافقنامه سوق داد. خوانشهای مشابهی در روزنامه های متعدد غربی در این زمینه مشاهده پذیر است. به عنوان مثال سردبیر «بی بی سی» در بخش خاورمیانه، جرمی بوئن، درباره این توافقنامه تصریح کرد: این توافق موضع ایران در مقابله با آمریکا را تقویت خواهد کرد.
این در حالی است که تمام نشانهها در میدانهای درگیری در عراق، سوریه، لبنان و یمن به این مسئله اشاره میکند که آمریکاییها در خاورمیانه عقب نشینی میکنند و متحدان این کشور همگی در این میدانها موفقیتی در مقابله با ایران بدست نیاورده اند. به این ترتیب، پس از چهاردهه از قطع روابط سیاسی میان تهران و واشنگتن و رویارویی این دو کشور و متحدان انها،حرکت زمان به سود تهران سنجش می گردد و سخن در محافل سیاسی، دیپلوماتیک و رسانه ای از سلام کردن به خاورمیانه جدید ایرانی است.
داکتر عبداللطیف نظری