برگزیده هاسیاستِتیتر یک

آمریکا تمام توانش را در افغانستان به کار گرفت/ سرباز بیشتر پیروزی نمی آورد

در عین زمان، این خبرها با خبر انفجار مرگبار موتر آمبولانس در قلب شهر کابل خنثی گردید، انفجار مرگباری که دست کم 103 تن را به کام مرگ فرستاد و 235 تن دیگر را زخمی کرد. جنرال جوزف ووتل فرمانده فرماندهی مرکزی آمریکا نیز در زمان انفجار در همان نزدیکی ها بود.

ادامه این خشونت ها پس از مداخله 16 ساله آمریکا در افغانستان سوال های اساسی ای را در خصوص نیاز و توانایی نظامی آمریکا برای رسیدگی ریشه ای به مشکلات امنیتی داخل افغانستان که به طور فزاینده ای با منافع امنیتی اصلی آمریکا فاصله می گیرد، بوجود می آورد.

صحبت های این چنینی مانند افزایش نیرو، افزایش عملیات و یا حملات چیزهای تازه ای نیستند. فقط تاریخ در حال تکرار است.

این یک هزار سرباز تازه هم وارد گرداب افغانستان می شوند، درست مانند تصمیم پنج مورد افزایش پیشین که توسط استراتژیست های نظامی و سیاسی اتخاذ گردید. آنها به وضوح فراموش کرده اند که (شاید هیچ راه حل نظامی برای حل یک مشکل از اساس سیاسی وجود ندارد.)

اولین بار در سال 2008 و زمانی که شورشیان طالبان برخی از مناطق روستایی را به تصرف گرفته بودند، جورج دبلیو بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا با اعزام 8 هزار سرباز اضافه تصمیم به افزایش قوا گرفت. باراک اوباما رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده نیز بلافاصله پس از به قدرت رسیدن، دستور اعزام 21 هزار سربازه تازه نفس را داد.

سپس و پس از دست کم سه بار بررسی روی یک استراتژی جدید، اوباما اعلام کرد که 30 هزار سرباز دیگر به افغانستان اعزام می شود. زمانی رسید که بیش از یک صد هزار نیروی آمریکایی در افغانستان حضور داشتند. سرانجام اوباما (با استراتژی خروج تدریجی) در زمان ترک دفترش، در حدود 10 هزار سرباز را در افغانستان نگه داشت.

دونالد ترامپ وارد کار می شود و با وجود تفکر اولیه اش که بر خروج کامل تمرکز داشت، در نهایت تسلیم به نظر جنرالان نظامی اش شد و استراتژی افزایش نیرو تا 4 هزار الی 5 هزار سرباز را اعلام کرد.

در نهایت به استراتژی آخر یعنی افزایش احتمالی یک هزار سرباز شجاع که پنجمین تلاش برای افزایش نیروها است می رسیم.

براساس گزارشی از واشنگتن پست، این یک هزار سرباز اضافه قرار است به استراتژی حال حاضر آمریکا به منظور تقویت سربازان افغانستان برای سرکوب شورشیان طالبان در فصل نبرد محلق شوند.

شاید این سوال برای یک ناظر با منطق پیش بیاید که چطور 15 هزار سرباز می خواهند شورشیان طالبان را سرکوب کنند، در حالیکه زمانی یک صد هزار سرباز آمریکایی عالی نتوانست این کار را بکنند؟

جدا از صحبت های جنگ طلبانه، بیایید برخی مشکلات و واقعیت های ناخوشایند که توسط خود سرویس تحقیقات کنگره واشنگتن ارائه شده نگاهی اندازیم:

  1. پس از 16 سال تلاش آمریکا در افغانستان، هم اکنون شماری زیادی از ولسوالی ها و مناطق افغانستان یا تحت کنترل طالبان هستند و یا در آنجا درگیری ها در جریان است.
  2. تلفات نیروهای امنیتی افغانستان در سال 2016 به رقم تقریبی 6700 تن رسید؛ رقمی که فرماندهان آمریکایی آن را غیرقابل تحمل عنوان کردند.
  3. طالبان همواره توانسته اند روی پناهگاه های امن شان در پاکستان تکیه کنند، و در آینده نیز همین طور خواهد بود. این فرمولی برای دوام شورش آنهاست.
  4. اقتصاد افغانستان همچنان قادر به حمایت خود نیست. بدین معنا که نیروهای امنیتی افغانستان بدون پول مالیات دهندگان آمریکایی نمی توانند روی پای خود بایستند.
  5. با وجود دو دهه تلاش در راستای مبارزه علیه مواد مخدر، تولید خشخاش در سال 2017 به رکوردی بی سابقه رسید. درآمد حاصله از فروش هیروئین نه تنها بودجه طالبان را تامین می کند، بلکه به افزایش زمین های خشخاش و ساخت عمارت های مجلل توسط برخی مقامات فاسد افغانستان نیز می انجامد.
  6. انتخابات ریاست جمهوری هم در سال 2009 و هم در سال 2014 با اتهام تقلب گسترده همراه بود. این امر خود مشروعیت دولت افغانستان را به شدت زیر سوال می برد.

آمریکا در تلاش بوده تا دولت مرکزی قدرتمندی را بر جامعه افغانستان که پیش تر بر اساس قدرتمندی و خودمختاری محلی پا برجا بوده، مسلط کند. شاید آمریکا روزی بفهمد که دلیل اینکه افغانستان قرن ها بدون حکم ران بوده، بخاطر این است که در واقع افغانستان قابل حکم رانی نیست؛ نه اینکه حضور آمریکا را کم داشته است.

از سویی دیگر، اساس حقوقی جنگ افغانستان نیز زیر سوال است. نیروهای آمریکایی در نبردی اعلام نشده در چارچوب صلاحیت قانونی اما مبهم «استفاده از نیروی نظامی» پس از رویداد حملات یازدهم سپتامبر حضور دارند.

«صلاحیت قانونی استفاده از نیروی نظامی» این صلاحیت را می دهد که علیه آن دسته از ملت ها، سازمان ها و یا اشخاصی که در طرح ریزی، ارتکاب، و یا کمک به حملات یازدهم سپتامبر دست داشتند، و یا به مرتکبین این حملات پناهگاه دادند، اقدام نظامی صورت بگیرد. اما در واقع این صلاحیت به طور کل توجیه بسیار کمی برای بیش از یک نیم و دهه حضور نظامی و ملت سازی دارد.

برای شروع، بسیاری از شورشیان طالبان امروز ملی گراهای مسلمان هستند که تنها به دنبال خروج نیروهای نظامی از سرزمین شان می باشند. آنها ارتباط بسیار کم و یا اصلا ارتباطی با حملات یازدهم سپتامبر ندارند، و در حال حاضر نیز کمتر تهدیدی از جانب طالبان به ایالات متحده آمریکا دیده می شود. رنج آور است که گفته شود سربازان آمریکایی حال حاضر در افغانستان در واقع در زمان حملات یازدهم سپتامبر در تقریبا 18 سال پیش تنها نوزادانی بیش نبودند.

برخی تیزبین های نظامی و کنگره ممکن است به حضور تازه شاخه خراسان گروه تروریستی داعش در شرق افغانستان اشاره کنند.

گروه داعش نه در بین النهرین و نه در افغانستان در سال 2001 وجود داشت؛ از این رو آنها نمی تواند زیر چتر «صلاحیت قانونی استفاده از نیروی نظامی» قرار بگیرند.

وظیفه اخلاقی و قانونی کنگره آمریکا این است تا 1-) پیش نویس طرح قانونی جامعی را آماده سازد که عملیات های معاصر آمریکا در افغانستان را توجیه کند، و یا 2-) هر چه سریع تر سربازان زن و مرد آمریکایی را به خانه فراخواند، پیش از آنکه تعداد بیشتری از آنها در نبردی بی حاصل که به وضوح هیچ ارتباطی با منافع استراتژیک حیاتی ندارد، کشته شوند.

دونالد ترامپ سومین رئیس جمهوری آمریکا است که دستور به افزایش حضور نظامی می دهد و ممکن شدن غیرممکن را از سربازان می خواهد.

دیگر مدت ها از زمانی که باور به افزایش حضور نظامی و یا تغییر رهبری و یا دیگر تاکتیک های کهنه توسط مداخله گران ارشد واشنگتن گذشته است. در سیاست افغانستان در واقع هیچ چیز جدیدی وجود ندارد.

سیاست خارجی واقع گرا و محتاط، استراتژیست هایی را می طلبد که تشخیص دهند برخی جنگ ها در واقع قابل پیروزی نمی باشند، دست کم جنگی که در چارچوب تعهداتی مداوم و مقرون به صرفه باشد.

جنرال هربرت مک مستر مشاور امنیت ملی آمریکا می گوید یا بهتر است بگوییم اذعان می کند «مشکلاتی وجود دارند که با منافع مردم آمریکا سر ستیز دارد و یا در حاشیه قرار دارند که سرمایه گذاری خونی و مالی را توجیه نمی کنند.»

جنگ افغانستان نیز مانند جنگ ویتنام پرسشی اساسی در خود دارد و آن این نیست که این جنگ پیروزی و یا عدم پیروزی به دنبال دارد، بلکه آیا این جنگ مقرون به صرفه است.

دنی اسجارسن

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا