پروسه صلح در سیاست خارجی افغانستان
پروسهی صلح افغانستان وارد مراحل اساس و جدیتر میشود. تا اینجای کار ابتکار عمل در روند صلح افغانستان در دست شخص زلمی خلیلزاد و طالبان بوده و حکومت افغانستان از جریان کار بیرون گذشته شده است. توافق میان طالبان و ایالات متحده قریب به یکسال قبل در دوحه در غیبت حکومت افغانستان به امضا رسید. اکنون زمان آن فرارسیده که دستگاه دیپلماسی وارد عمل شود و نقش بیشتر در فرایند صلح افغانستان بازی کنند. وزارت خارجه منحیث متصدی سیاست خارجی کشور، عهدهدار تأمین و محافظت از منافع ملی در ورای مرزها است. ضعف در نهاد دیپلماسی افغانستان در دو دهه گذشته مشهود بود و فعالشدن دفتر سیاسی طالبان در دوحه، قطر سال ۲۰۱۱ نیز دال بر این موضوع میباشد.
گفتوگوهای صلح افغانستان تا چند روز آینده دوباره در دوحه قطر از سر گرفته خواهد شد. اکنون نسبت به هر زمان دیگر نیاز است تا دستگاه دیپلماسی افغانستان تمام توان و ظرفیت خود را به کار ببندد و در راستای بسیج منطقهای و جهانی برای حمایت از حکومت افغانستان تلاش جدی و موثر کنند. به تعبیر دیگر افغانستان حالا در لبه پرتگاه صلح قرار دارد و اگر موفقانه از این آزمون بدر نشود، تبعات سنگین در انتظار این کشور است.
۱- تلاش برای تغییر در نماینده ویژه برای صلح افغانستان
با رویکارآمدن جو بایدن، گمانههای فراوان در مورد تغییر در سیاست خارجی ایالات متحده مطرح شد و حتا خود او نیز در مقاله اذعان کرده بود که سیاست خارجی ترمپ باعث تضعیف در جایگاه بینالمللی ایالات متحده شده است. طراحان اصلی صلح افغانستان مایک پمپئو دستیار دولت (که معادل وزارت خارجه در ساختار اداری – سیاسی ایالات متحده است) و زلمی خلیلزاد نماینده ویژه ایالات متحده برای صلح افغانستان بودند که حالا تونی بلیکن، بهجای مایک پمپئو در اداره بایدن مسئول سیاست خارجی ایالات متحده خواهد بود و هنوز تصمیم نهایی روی ابقای زلمی خلیلزاد یا آوردن شخص دیگر بهجای او گرفته نشده است. هرچند شایعات مبتنی بر اینکه تونی بلیکن به خلیلزاد گفته «ادامه بده / Go Ahead» وجود دارد، اما نماینده سیاسی افغانستان در واشنگتن میتواند با رایزنی و لابیگری تغییرات در نگرش دموکراتها ایجاد کند. نخستین تغییر که باید روی آن تلاش صورت گیرد، گماشتن شخص دیگر بهجای زلمی خلیلزاد است. یکی از دلایلی اینکه تونی بلیکن به خلیلزاد گفته است ادامه بده این است که در دستگاه خارجی ایالات متحده شخصی که شناخت خیلی دقیق از افغانستان داشته و در قضایای افغانستان دخیل بوده باشد، کم است. دومین تغییر باید در مفاد توافقنامه صلح خلیلزاد با طالبان بیاید. مواد این توافقنانه باید بازبینی شود و تغییرات در آن بیاید. جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی ترمپ میگوید که زلمی خلیلزاد و مایک پمپئو مواد توافقنامه صلح را به او نشان ندادهاند. با این اوصاف اگر دستگاه دیپلماسی افغانستان نتواند در آوردن دو تغییر بالا موفق شود، سومین تغییر که باید بر آن تلاش صورت بگیرد، مهار خودکامگی زلمی خلیلزاد است.
۲- اجماع منطقهای
تلاشها برای رسیدن به اجماع منطقهای برای صلح افغانستان از چندی پیش آغاز شده است و در این راستا رییس شورای عالی مصالحه ملی، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی سفرهای منطقهای خود را آغاز کردهاند. دستگاه سیاست خارجی افغانستان باید در راستای همسوسازی کشورهای منطقه با حکومت افغانستان تلاش کند. در شرایط کنونی رسیدن به اجماع منطقهای سخت و طاقتفرسا است. در محیط پیرامون افغانستان کشورهای منطقه با همدیگر درگیریهای زیاد دارند. بهطور مثال افغانستان باید بتواند میان هند و پاکستان موازنه را نگهدارد و در صورتی به هر کدام پیش از اندازه نزدیک شود دیگر را از دست خواهد داد. در سوی دیگر افغانستان در دوران حکومت وحدت ملی الگوی بیطرف را کنار گذاشت و در جنگ یمن طرف عربستان سعودی را گرفت که این امر تا اندازهای باعث سردشدن روابط افغانستان با همسایهی غربی (ایران) شد. در حال حاضر ایران یکی از حامیان نظام کنونی است و جواد ظریف، وزیر خارجه ایران نیز این موضوع را در مصاحبه خود با شبکه طلوع نیوز بیان کرد. در سوی دیگر عربستان بهعنوان امالقری مسلمانان میتواند نقش موثر بر پروسه صلح افغانستان از رهگذر مدارس دینی و آوردن فشار روی طالبان و پاکستان بازی کند. نگهداشتن توازن میان پاکستان و هند در شبهقاره و ایران و عربستان سعودی در خاورمیانه نیازمند دیپلماسی فعال و اقدامات حسابشده و دقیق است. همسو ساختن کشورهای آسیای مرکزی نباید کار دشواری برای دستگاه دیپلماسی/ سیاست خارجی افغانستان باشد.وجود پروژههای بزرگ منطقهای که به شکوفایی اقتصاد دو طرف منجر میشود میتواند عامل مهم برای همسوشدن این کشورها باشد. از سوی دیگر پروسهی قلب–کابل نیز نتیجه قابل قبول نداشته و این ابتکار که برای رسیدن به اجماع منطقه طراحی شده بود در رسیده به هدف اصلی خود موفق نبوده است. افغانستان در حال حاضر از مسیر اصلی پروژه بزرگ کمربند و راه چین بیرون شده است. پروژه کمربند و راه یا راه ابریشم جدید بلندپروازنهترین پروژه قرن حاضر است و نیاز است تا افغانستان با استفاده از ابزار دیپلماسی فرهنگی و اقتصادی دوباره به مسیر اصلی این پروژه بزرگ برگردد. چین بهعنوان قدرت منطقهای میتواند نقش موثر بر پروسه صلح افغانستان داشته باشد.
۳- ناتو و اتحادیه اروپا
اتحادیه اروپا و ناتو پس از ۲۰۰۱ یکی از حامیان اصلی نظام کنونی بوده است و حمایت این دو نهاد برای باقی نظام کنونی حیاتی تلقی میشود. دستگاه دیپلماسی افغانستان نیاز مبرم دارد تا حمایت ادامهدار این دو نهاد را با خود داشته باشد. اعضای ناتو حتا با خروج شتابزدهی ایالات متحده موافق نبودند و چند بار نگرانی خود را از این موضوع ابراز کردهاند.
بهنظر میرسد که دستگاه سیاست خارجی افغانستان بزرگترین امتحان ۲۰ سال اخیر خود را در پیش دارد و کامیابی و یا ناکامی آن تأثیر مستقیم بر آیندهی سیاسی افغانستان خواهد داشت. شایسته است که رهبری جدید وزارت خارجه برای بیرونرفت از وضعیت پیچیده کنونی ابتکار عمل به خرچ بدهد. اصول سیاست خارجی افغانستان بر پایهی پنج حلقه وصل طراحی شده بود. ماهیت این پنج حلقه اقتصادمحور است و برای وضعیت فعلی باید این استراتژی بازبینی شود که آیا این دکترین جوابگوی وضعیت فعلی است یا نه؟
علی سجاد مولایی