پایان طولانی ترین جنگ امریکا در افغانستان/آیا ارزشش را داشت؟
«جنگ ابدی» امریکا در افغانستان از آغازش در اول این قرن تا حال، با مرگ سه فرمانده رو به پایان است. این هفته اما؛ جو بایدن، قرار است رییسجمهوری باشد که نقش ایالات متحده در این درگیری خونین و غیر قابل گشایش را به پایان میرساند.
بیست سال پس از حملههای یازدهی سپتمبر -که توسط القاعده از خاک افغانستان نقشه کشیده شده بود و ایالات متحده را به گورستانی از امپراتوریهای شکستخورده کشاند- چندین منبع نظامی، به سیانان، گفتند که خروج امریکا طی چند روز به پایان خواهد رسید. حدود ۱۰۰۰ سرباز، میتوانند برای محافظت از سفارت امریکا در کابل و فرودگاه، باقی بمانند. این نقطهی عطفیست برای حکومت شکننده و نیروهای مسلحش که بر آنند تا جنگ دایمی -که قبل از ورود امریکا آغاز شد و بعد از خروجش هم ادامه خواهد داشت- را پیش ببرند.
عملیات امریکایی اما که توسط رییسجمهور جورج دبلیو بوش هنگام ویرانشدن برجهای دوگانهی نیویورک و پنتاگون آغاز شد، عملا به پایان رسیده است.
از دید فراختر استراتژیک، خروج نیروها بیانکنندهی کمرنگشدن پدیدهی جنگ در برابر تروریزم به عنوان یک اولویت غالب است که به باور ایالات متحده و رهبران متحدش، قرار بود اصل سازماندهندهی روابط بینالملل در دهههای آینده باشد. سالها جنگ در خارج از کشور، سلطهی امریکا را کاهش داد و به شعلهورشدن اختلافات داخلی دامن زد که باعث شد جای پای جهانی ایالات متحده به لرزه بیفتد. دورهی جدیدی که از رقابت قدرتهای بزرگ، با ظهور چین و خصومت روسیه قابل تشخیص است، اکنون بیشتر از همه چیز واشنگتن را نگران میکند.
همهگیری کوید-۱۹، صدها هزار امریکایی را بیشتر از تروریزم کشته است.
پس از سالها در تنگناقراردادن کامل هراسافگنان، نبردهای تلخ زمینی، اعمار ملت، بیتوجهی ایالات متحده و سپس عزم راسخش، حملات ضدشورشی، مذاکره با طالبان و سهلگرفتن [مذاکرات]، ایالات متحده بیرون خواهد شد و بسیاری از شهرواندان، تعجب میکنند که چرا امریکاییها هنوز در افغانستان بوده اند.
تا زمانی که اوضاع در کابل واقعا بدتر نشود، هیچ صحنهای شبیه به آن چه در سایگون پس از جنگ ویتنام -که چرخبالهایی از سقف سفارت امریکا بلند شدند-، دیده نخواهد شد. این درگیری به حدی ادامه یافت که تعدادی از سربازان امریکایی، فرزندان خود را به همان میدان نبردی اعزام کردند که خودشان رفته بودند. از دید بیشتر شهروندان امریکا، این جنگ عمدتا پایان مییابد؛ اما درست مثل جنگ درازمدت قبلی، هیچ رژهی پیروزی دیده نمیشود، فقط فرسودگی است، مجموعهای از تهاجمها و برنامههای شکستخوردهی ایالات متحده و میلی شدید سیاسی برای تسلیمشدن.
بوش در اکتبر ۲۰۰۱ گفت: «این مأموریت خواست ما نبود؛ اما ما آن را به سر خواهیم رساند.»
بعد از دو دهه، بسیاری با این پرسش روبهرو اند که؛ آیا ایالات متحده به قولش عمل کرد؟ این که پاسخدادن به این پرسش چرا این اندازه دشوار است، نشان میدهد که جنگ برای آنها که میجنگیدند و جنگ را رهبری میکردند تا چه میزان تجربهی دلهرهآوری بوده.
این عزیمت بدون سروصدا، فاقد آن نمایش مهیجی است که بوش را به حمله علیه طالبان و القاعده واداشت. با این وجود اما، اکنون لحظهی مهمی در تاریخ امریکا است. بیشتر از ۳۵۰۰ کشته از جنگ امریکا و متحدانش، بسیاری دیگر که از نظر جسمی و روحی معلول اند و دهها هزار نیروی امنیتی افغانستان و غیرنظامی که از بین رفتند، مستحق پسگرفتن حساب اند.
فصل جدید ایالات متحده
خروج امریکا پس از حملات ۱۱ سپتمبر، آخرین پیوندها با سالهای پرفرازونشیب جنگهای امریکا در خارج از کشور را قطع خواهد کرد؛ دورهای که احساس امنیت کشور در قارهی خود را فروپاشاند، اعتبار جهانی آن را متزلزل کرده و قانون اساسی را به چالش کشید.
بایدن به عنوان رییسجمهوری که «طولانیترین جنگ» امریکا را پایان میدهد، برای این پاسخها و اتفاقات بعدی مسؤول خواهد بود. جنگ افغانستان به حدی از اذهان عمومی محو شده است که تقاضاهای زیادی برای ترک وجود ندارد؛ اما پایان جنگهای خارجی از اعتقاداتی بوده است که ترقیخواهان و رأیدهندگان دونالد ترامپ را، به هم پیوند داده است.
رییسجمهوری که به اینها پایان خواهد داد، سزاوار ستایش خواهد بود. این امتیاز اما این پرسش را با خود به همراه میآورد که بایدن با اهداف سیاسی پیش خواهد رفت، یا اهداف استراتژیک. سپس این پرسش نیز سبز میشود که؛ آیا ایالات متحده در قبال میلیونها افغانستانی تحت حمایت که در آرمان دموکراسی خود پروراند و اکنون در آستانهی روبهروشدن با دورهی تاریکی تازهای زیر سلطهی طالبان فیودال روبهرو استند، مسئولیت دارد؛ طالبانی که در میان مصیبهای دیگر، دختران را از رفتن به مکتب باز میدارند. در واقع، حالا واشنگتن در تلاش شتابزدهای برای خروج مترجمها و افغانستانیهای دیگری که به نیروهای امریکایی کمک کردنده اند، قرار دارد.
در داخل افغانستان، طالبان در حال پیشروی و بهدستگرفتن مناطق در سراسر کشور استند. ترس محسوسی از شکست دولت وجود دارد که میتواند ضربهی مهلکی به حیثیت امریکا بزند. در حالی که انتظار میرود نیروهای امریکایی عملیات ضدهراسافگنانهی خود را از پایگاههای خارج از کشور، ادامه بدهند، برخی از کارشناسان نظامی، نگران استند که چنین حملاتی به اندازهی حضور در میدان، مؤثر نباشد. عملیات استخبارتی ایالات متحده نیاز به بازسازی خواهد داشت.
با این وجود، همه جنگهای خارجی، به رضایت افراد در داخل کشور بستگی دارد. برداشت منطقی از دخالت ایالات متحده –در اصطلاح معروف دوران بوش «مبارزه با تروریستها در آن سو به جای این سو»- برای نسل جدید سخت است.
بایدن، که در مقام معاون رییسجمهور یکی از مبارزان کماشتیاق در جنگ علیه تروریزم در خارج از کشور بود، او این قطع ارتباط را هنگام اعلام خروج نیروهای امریکا در اپریل مجراسازی کرد.
بایدن، در اتاق معاهدهی کاخ سفید، جایی که بوش ۲۰ سال قبل عملیات جنگی را از همان نقطه آغاز کرد، به ملت گفت: «ما به دلیل حملهی وحشتناکی که ۲۰ سال پیش رخ داده بود، به افغانستان رفتیم. این اما نمیتواند توضیحی برای باقیماندن در سال ۲۰۲۱ داشته باشد.»
آیا ارزشش را داشت؟
این پرسش که آیا جنگ ارزشش را داشت، از نمای بخش شصتم قبرستان ملی آرلینگتون -که صفوف کشتهشدگان جنگهای پس از یازدهم سپتامبر را در سینه خود جا داده-، با آن چه در اتاق فکر بال غربی -ویست وینگ- یا واشنگتن استريال تفاوت دارد.
آن امریکاییهای شجاعی که در اوایل جنگ از بین رفتند، بیهوده نمردند.
برای شروع، جنگ موفقیتآمیز بود. طی چند هفته، القاعده به درک واصل شد. رویاهای دموکراسی پس از نابودی طالبان توسط نیروهای ایالات متحده و اتحاد شمالی برانگیخته شد. هرچند اسامه بن لادن یک دههی دیگر هم زنده ماند تا این که آخرسر ایالات متحده انتقام خود را از او در مخفیگاه پاکستان گرفت و حملات هراسافگنانهی گستردهای که ترس رهبران ایالات متحده را بر انگیخت، هرگز عملی نشد.
اما هنگامی که دولت بوش توجه خود را به عراق متمرکز کرد، مبارزه کمرنگ شد و طالبان دوباره مجال تشکیل گروه را یافتند. از آن به بعد، حملات و برنامههای جدید امریکا برای ساختن نیروهای افغانستانی آشکار شد که هیچکدام موفقیت چشمگیری به دست نیاورد.
اسناد محرمانهی منتشرشده توسط واشنگتنپست در سال ،۲۰۱۹ نشان میدهد که مقامات ارشد امریکایی، نتوانسته اند در مورد جنگ با خود امریکاییها واضح باشند. آنها دست به ارزیابیهای خوشبینانهای میزدند که خود میدانستند نادرست است.
به گزارش این روزنامه: «مقامات امریکایی تصدیق کردند که استراتژیهای جنگی آنها بسیار ناقص است و واشنگتن مبالغ هنگفتی روی تلاش برای بازسازی افغانستان به یک کشور مدرن هدر داد.”»
برای سالها، افغانستان جنگی بود که ایالات متحده توانایی پرداخت مالی آن را نداشت؛ اما آن چه فکر می کرد این بود که توانایی مالی ترک آن را ندارد. بایدن اما تصمیم برگشتناپذیر خود برای پیشبرد مسؤولیت ترککردن کشور که ترامپ آغازش کرده بود را ادامه داد.
بایدن در اپریل پرسیده بود: «زمان مناسب ترککردن کی خواهد؟ یک سال بعد؟ دو سال بعد؟ ده سال بعد؟ ده، بیست، سی میلیارد دالر بیشتر بر میلیاردها دالری که تا همین حالا مصرف شده، بیفزاییم؟”»
بیشترین تردیدهایی که رییسجمهورها با آن روبهرو میشوند، تصامیم بد استند.
اگر دولت کابل سقوط کند و مردم سلاخی شوند، اینها همه زیر انظار بایدن خواهد بود. اگر دیپلماتهای ایالات متحده در یک قتل سیاسی که پلیسهای تضعیفشده مقصر آن دانسته میشوند، بمیرند، او با فاجعهای انسانی و سیاسی روبهرو خواهد شد.
خطر لانهکرده در افغانستان پساایالات متحده، خطر جدیای است. جنرال آستین میلر، فرمانده ارشد امریکا در افغانستان، روز سهشنبه به نیویورکتایمز، گفت که جنگ داخلی میتواند [محتمل] باشد و این «باید برای جهانیان نگرانننده باشد.»
پس از دههی ۱۹۸۰، هنگامی که ایالات متحده به افغانستان پشت کرد و پس از مسلحکردن نیروهای مجاهدین برای شکستدادن نیروهای شوروی، زمینهی ظهور پناهگاه هراسافگنانهی هرجومرج طلب را فراهم کرد، کارشناسان خطر غافلشدن از کشور را هشدار میدهند. نیروهای شاهین –هاوک- امنیت ملی به عقبنشینی بارک اوباما از عراق و متعاقبا ظهور داعش به عنوان یکی از داستانهای هشداردهنده، اشاره میکند.
جنرال متقاعد، دیوید پتریوس، رییس سابق سیآیای که فرماندهی نیروهای امریکایی در افغانستان و عراق را به عهده داشت، گفت که او اکنون تهدیدی برای وطن نمیبیند. هرچند، او در روز دوشنبه در به واشنگتنپست گفت که این گروه «هیچ نشانهای از قطع رابطه با القاعده» را بروز نداده است.
آنتونی بلینکن، وزیر خارجهی امریکا، روز سهشنبه در مصاحبهای با RAI TG1 گفت: «القاعده در افغانستان در حال حاضر تهدیدی واقعی برای ایالات متحده، ایتالیا، یا هیچ کشوری دیگری حساب نمیشود.»
این استدلال که ایالات متحده برای جلوگیری از ظهور یک پناهگاه تروریستی جدید باید در کشور بماند، این واقعیت را زیر سایهی خود قرار میدهد که افراطگرایان از بسیاری از کشورهای شکستخورده در سراسر جهان فعالیت می کنند و بدون پادگانهای عظیم نظامی از ایالات متحده هدف قرار میگیرند.
چنین منطقی به بایدن کمک کرد تا در سخنرانی اپریل خود، نتیجه بگیرد که پامریکا از زمان مرگ بن لادن و انحطاط القاعده، به اهداف مشخص خود رسیده است، قبل از این که اضافه کند: «حالا زمان پایاندادن به جنگ ابدی است.»
سی ان ان
ترجمه: صبح کابل