امرالله صالح، معاون اول رئیس جمهور غنی، که چند وقتی می شود ماموریت تامین امنیت کابل را برعهده گرفته در یکی از جلسات شش و نیم صبح خود اعلام کرد تمام مدارس دینی کابل و ولسوالی های اطراف آن باید طلبه ها و اساتید خود را در بایومتریک شامل کنند.
این اظهارات و اقدامی که احتمال آن بسیار زیاد است پس از آن صورت گرفت که طراح اصلی حمله به دانشگاه کابل بازداشت و مشخص شد دانشجوی پوهنزی شرعیات دانشگاه کابل بوده است.
کارشناسان امر بر این باورند که بررسی رویدادهای تروریستی در کشور نشان داده است بسیاری از مدارس دینی در معرض خطر پرورش تروریزم هستند یا اصلا به مرکز پرورش تروریزم تبدیل شده اند و محصولات فکری این مدارس در یک قرائت اطرافی از اسلام و به بهانه جهاد و رسیدن به رضوان الهی حتی از منفجر کردن خود نیز دریغ نمی کنند. بنابراین نظارت دقیق حکومت از این مدارس دینی می تواند تا حد زیادی مشکل افراطی گری و به دنبال آن انتحار و انفجار را کنترل نماید.
گزارش نامه افغانستان دو روز پیش طی مطلبی در مورد فعالیت مدارس دینی در افغانستان و پاکستان نوشت : حدود پنج هزار مدرسه دینی رسمی و نزدیک به نیم میلیون مدرسه دینی غیر رسمی در افغانستان و دوازده هزار مدرسه دینی در پاکستان فعالیت دارد.
مطلب می افزاید: به تاز گی گزارش شده که ششصد هزار کودک و نوجوان در پنج هزار مدرسۀ دینی رسمی در داخل افغانستان درس دینی فرامی گیرند و وزارت امور حج و اوقاف از وجود نیم میلیون مدرسۀ غیر رسمی ( به اضافۀ ۵ هزارطلبه نیمه رسمی) در داخل افغانستان خبر داده است. منبع تأمین مالی همه ی مدارس رسمی یا نیمه مخفی، بی هیچ تردیدی، محافل عرب شامل عربستان، امارات، قطر، کویت و… می باشند؛ کشورهایی که اکنون مایل ند ساختارهای سنتی تعالیم اسلامی را درهم شکسته و در باشگاه کشورهای زنده و رو به توسعه، فضای تنفس برای خود ایجاد کنند.
نویسنده مطلب می گوید:«من مراکزتروریست پروری را درشهرهای مختلف پاکستان از نزدیک دیده و به بی بی سی گزارش داده ام. اصلاً وقتی شما به مدرسه حقانیه دراکوره ختک پیشاور وارد می شوید، دنیا رنگ کابوس به خود می گیرد و تا یک ساعت اگر آن جا بمانید، خود به کابوس تبدیل می شوید. این تنها یک نمونه است.»
در بخش دیگری از مطلب آمده است: «عرب ها و پاکستان برای افغانستان، همان کلبه های محقر نظریه و جهان بینی را تجویز می کنند. من در زندگی خود، اخباروهم انگیز و سرشار از اضطراب و ترس را زیاد شنیده ام؛ اما ابعاد ترس از آیندۀ افغانستان که درین خبر تک سطری نمودار است، آن چنان گسترده و نا امید کننده است که جز یک معجزه، کدام راه نجاتی برای افغانستان را نمی توانم تصور کنم. پیشاپیش برای نسل بعدی و افغانستان ده سال بعد تسلیت می گویم. چون می دانم که هرگاه انفجاری راهبردی اتفاق نیفتد، افغانستان را درهمین حالت نگه میدارند تا در زمین ما بازی خود را پیش ببرند.»
مطلب می افزاید:«نیم میلیون نفرکه در گام اول از خط تولید و توسعه اقتصادی واجتماعی بیرون کشیده شده و از تن و بند جامعه ارتزاق می کند. ثانیاً این عدد را ضرب پنج کنید ( نظر به تعداد خانواده های آن ها)؛ چه تصوری درذهن تان جان می گیرد؟ برفرض، هرپنج سال، میلیون ها نفر از این مدارس فارغ شوند و به جمع طلبه های وارداتی از ۱۲ هزار مدارس پاکستان اضافه شوند؛ افغانستان نادار و زخمی درچی وضعیتی قرار می گیرد؟»
مطلب در پایان می پرسد: فارغان جوان پنج هزار مدرسه رسمی و نیم میلیون مدارس خود سر درهر دوره، چگونه و در کدام بخش کاری و درکجا جذب خواهند شد؟
در چنین وضعیتی که سال به سال بر تعداد فارغین مدارس دینی رسمی و غیررسمی در کشور اضافه می شود و طلبه های وارداتی از پاکستان نیز در حال افزایش است بدون شک زمینه سرباز گیری طالبان و برخی دیگر از گروه های تروریستی نظیر داعش و القاعده افزایش می یابد و جنگ افغانستان کماکان تا انتهایی نامعلوم ادامه می یابد.