برگزیده هادیدگاه هاِتیتر یک

عبدالله چرا دولت موازی با طالبان اعلام نکرد؟ طالبان در بدو ورود قصد قتل او را داشت

داکتر عبدالله عبدالله از چهره های مطرح سیاسی و جهادی افغانستان طی چند دهه گذشته همواره در تحولات کشور سعی کرده بالاترین جایگاه را برای خود حفظ کند؛ گرچه در تحقق این آرزو موفق نبوده اما جایگاهش همواره بر سر زبان ها بوده است.

از زمانی که افغانستان پس از کنفرانس بن، رنگ انتخابات به خود دیده، عبدالله عبدالله خود را کاندید برای احراز کرسی ریاست کرده است؛ اما متاسفانه در هیچ یک موفق نشده و یا اگر موفق هم شده، نتوانسته جایگاهش را بگیرد.

در 2 دور آخر انتخابات ریاست جمهوری، رقابت او با محمد اشرف غنی رئیس جمهور فراری افغانستان بسیار تنگاتنگ و با چالش و اما و اگرهای زیادی همراه بود.

در انتخابات سال 2014 هر دو خود را برنده اعلام کردند، و هیچ یک حاضر نبودند از موضع خود کوتاه بیایند؛ تا اینکه جان کری وزیر خارجه وقت امریکا پیدا شد و این دو رقیب را با هم آشتی داده و یکی را رئیس جمهور تعیین و دیگری را هم برایش یک پست جدید خارج از چوکات قانون اساسی تعریف نمود و رئیس اجراییه کشور کرد؛ نام آن را هم دولت وحدت ملی گذاشت. مردم افغانستان هم خسته از فقر و جنگ از روی ناچاری پذیرفتند.

در دور دوم اما آتش او بسیار تندتر بود و ضمن اعلام دولت مستقل، برای خود مراسم تحلیف برگزار نمود و حتی وزرای خود را نیز انتخاب کرد.

درباره چگونگی به کرسی نشستن اشرف غنی که البته هم اکنون برای اکثر مخاطبان آشکار شده است در این مجال ورود نمی کنیم، و روی صحبت ما فقط درباره عبدالله عبدالله است که با پشتیبانی مردمی خود و معاونانش در هر دو دوره انتخابات ریاست جمهوری توانست اشرف غنی و دار و دسته داخلی و خارجی اش را به چالش بکشد.  

در دور اول انتخابات، امریکا با اختراع یک پست جدید و قائل شدن امتیازاتی برای عبدالله عبدالله او را خاموش کرد؛ و گرنه نگارنده این متن خوب به یاد دارد که در خیمه لویه جرگه در زمان انتخابات، خیل عظیمی از طرفداران دو آتشه عبدالله عبدالله از روی چوکی هایشان صدا می زدند که «رئیس صاحب این صحبت ها را ایلا کنید و بگذارید برویم شما را به ارگ برسانیم که ما بعد از چاشت جایی دیگر کار داریم.»

در دور دوم انتخابات که حافظه بسیاری از مردم افغانستان هنوز یاری می کند، دیدیم که عبدالله عبدالله دوباره اشرف غنی را به چالش کشید. حتی این بار دولت موازی اعلام کرد و مراسم تحلیفش برگزار شد و حتی وزرا و روسای خود را هم تا حدودی انتخاب کرد.

در پرانتز اضافه شود که نمی گویم عبدالله عبدالله «انتخابات» را به چالش کشید، و تاکید بر این است که عبدالله، «اشرف غنی»  و دار و دسته اش را به چالش کشید، زیرا اساس انتخابات افغانستان طی دو دوره گذشته جای سوال زیاد دارد.

در دور دوم هم با میانجی گری زلمی خلیلزاد، دوباره پستی جدید در ساختار سیاسی افغانستان شکل گرفت و نام آن را «شورای مصالحه ملی» گذاشتند که با «شورای عالی صلح» قبلی فقط در کلمات ظاهرا تفاوت داشت. عبدالله عبدالله رئیس این شورای تازه تاسیس شد و ظاهرا به امتیازاتی مادی و یا شاید معنوی هم قناعت کرد.

هنگامی که در افغانستان با فرار اشرف غنی خلا قدرت ایجاد شد، عبدالله عبدالله سپیدار را با پشتوانه بزرگ مردمی در اختیار داشت؛ اما چرا در آن لحظه حساس از «توس قره» خود یعنی بسم الله خان محمدی وزیر دفاع وقت در میدان بازی کار نگرفت تا حداقل امنیت کابل را به دست بگیرد و تا حدودی این خلا قدرت جبران گردد؛ طالب هم اعلام کرده بود که قصد ورود به کابل را ندارد اما وقتی دید که همه چیز به حال خود رها شده است، به خود اجازه ورود به کابل را داد.

این در حالیست که عبدالله عبدالله می توانست مانند گذشته که دولت موازی اعلام کرده بود این بار نیز مدیریت نظام به حال خود رها شده را بدست بگیرد و حداقل زمینه مذاکرات برای انتقال مسالمت آمیز قدرت را فراهم می کرد تا شاهد هرج و مرج ها و رخدادهای پس از آن نباشیم.

دیگر نیازی هم نبود که دنیا افغانستان را مجددا به رسمیت بشناسد، و دارایی ها هم آزاد بود؛ فرار مردم و سرمایه از کشور و فقر و گرسنگی گسترده هم وجود نداشت.  

بهرحال، این سناریو اتفاق نیفتاد.

پس از فرار اشرف غنی، طالبان با خلا قدرت ایجاد شده وارد کابل شده و ارگ ریاست جمهوری را تصرف کردند.

در عین حال، براساس یک گزارش محرمانه، بخش خاصی از گروه طالبان پس از ورود نیروهای امارت اسلامی به کابل و تصرف ارگ ریاست جمهوری با دستور مستقیم سازمان استخبارات پاکستان (آی اس آی) تصمیم به حذف داکتر عبدالله عبدالله و حامد کرزی داشتند.    

تفسیر آی اس آی برای حذف عبدالله عبدالله و حامد کرزی شاید این بوده که زمینه به رسمیت شناخته شدن طالبان بدون حضور این دو در قدرت کمی سخت باشد.

اما سرانجام دستور قتل عبدالله عبدالله با مخالفت جناحی دیگر در درون طالبان لغو می گردد و حتی گفته می شود که داکتر عبدالله امنیت حامد کرزی و اعضای فامیلش را نیز در خانه خود تضمین می کند.

بهر حال عبدالله ماند، به قتل هم نرسید، اما چرا ماند! آیا از سقوط اطلاع داشت و جزئی از سقوط بود! یا به یکباره تصمیم به ماندن گرفت تا جزئی از آینده باشد.

مرتضی صمیمی

نوشته های مشابه

3 دیدگاه

  1. در دوران گذشته هم دولت افغانستان با همه‌ی دار و دسته اش غلام بودند.
    و در حال حاضر هم همان داستان جاری است,
    باید برای ملت مظلوم, با هم یکجا باهم یک دولت جدید ایجاد کنند.

  2. دونفر باقیمانده از حکومت قبلی خیلی واضح و روشن با طالبان سازش قبلی داشتند ، به خصوص کرزی در حقیقت طالبان مرده و دفن شده را دوباره زنده کرده و از بغلان و منطقه پروژه سمنت و دند غوری سر طالب را از خاک بیرون کشید و رشد شان با قوت تمام تقویه کرد، وعبدالله هم عدم پیروزییش در انتخابات ها و تصدی ریاست مصالح برایش غنیمت شد که حد اقل قدرت اجرایی در سیاست و جنگها نداشت واین کار شرارت ضدیتش با طالبانرا درین زمان پنهان می داشت ، وطالبان به یاد دارند که از دستور و فرمان چه کس ها آسبب دیدند یعنی از عبدالله کدام حرکت و اقدام که سبب آسیب دیدن شان باشد ندیدند لذا طالبان هم شدت خصومت با عبدالله را در گذشته های دور ازیاد بردند ،چون اکثر اعضای طالبان نسل جدید اند ، ولی به نظر من شانس عبدالله وکرزی برای همیشه سوخت و نقش و اثر شان کاملا تباه شد چه همیشه طالبان باشند چه مخالفین طالبان بر اوضاع مسلط شوند ، چون به هیچ طرف وفاداری نشان نداده وبه هیچ جهت هم مخالفت جدی که همسو با طرف مقابلش باشد نکرده است لذا دو طرف باورشان ای است که این دو شخص تنها دنبال مقام و پست بوده و با هر کس در راستای هدف شان کنار می آیند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا