عبدالله عزام که اسامه بن لادن را به افغانستان آورد را بشناسید
ورود ایالات متحده امریکا به افغانستان به بهانه مبارزه با تروریزم و کشتن اسامه بن لادن رهبر القاعده که از سوی کاخ سفید مظنون اصلی حمله یازدهم سپتامبر به شمار می رفت، سرمنشأ تحولات دردناکی برای افغانستان و مردم مظلوم کشور شد. هنوز هم که هنوز است جنگ امریکا در افغانستان به بهانه نابودی اسامه بن لادن و نابودی تروریزم از مردم کشور قربانی می گیرد. ایالات متحده امریکا اکنون پس از نزدیک به بیست سال حضور نظامی در افغانستان نه تنها نتوانسته تروریزم را نابود کند که سبب رشد و گسترش گروه های متعدد تروریستی در کشور شده است. امریکا که در بدو ورود خود به افغانستان قرار بود با تروریزم به طور کلی و به دور از نام و نشان گروه های تروریستی مبارزه کند اما در ادامه تغییر مسیر داد و با تقسیم تروریزم به گروه های خوب و بد، به نوعی موجب تداوم فعالیت های تروریستی در کشور شد. با این تقسیم بندی، طالبان که با دوستی با القاعده افغانستان را به قهقرا برده بود روز به روز مشروعیت گرفت و کار به جایی رسید که امروز می بینیم.
امروز ایالات متحده امریکا در یک بیچارگی خاص در به در دنبال طالبان می گردد تا با این کشور صلح کند و از کشتار نیروهای امریکایی در افغانستان دست بردارد. طالبان نیز که پس از امضای توافق نامه صلح با امریکا بیش از پیش سر خود را در مجامع بین المللی بالا می گیرد نه تنها به هیچ یک از مفاد توافق نامه ای که پشت درهای بسته با امریکا امضا کرده پایبند نیست که با تشدید حملات تهاجمی و انتحاری خود افغانستان را به حمام خون تبدیل کرده است.
امریکایی که امروز ژست داینه مهربان تر از مادر را برای حکومت و مردم افغانستان گرفته سخت تلاش می کند که نشان دهد فشار لازم به طالبان برای آغاز گفت و گوهای بین الافغانی را وارد می کند. واشنگتن در یک بازی دوگانه هم تلاش می کند به ضعف و شکست خود در افغانستان اذعان نکند و هم از آبی که خود گل آلود کرده ماهی مراد خویش را صید نماید.
اما آنچه که سنگ بنای آشوب کنونی در افغانستان را گذاشت به باور بسیاری از کارشناسان ورود جنگجویان عرب به افغانستان به بهانه جهاد علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق بود.
در این میان، عبدالله عزام، معلم اسامه بن لادن و از روحانیون اسلام گرای فلسطینی، و کسی که اسامه بن لادن با تشویق او به افغانستان آمد، نقش مهمی ایفا نمود.
روزنامه انگلیسی گاردین در مطلبی به برخی از گوشه های تاریخی فعالیت عبدالله عزام و نقش او در اعزام جنگجویان عرب به افغانستان پرداخته است.
به نوشته این روزنامه، عبدالله عزام به عنوان یک روحانی تندرو فلسطینی نقش مهمی در بسیج جهادگران تندرو عرب که پس از نبرد اعراب و اسرائیل سربرآورده بودند و اعزام آنها به افغانستان داشت، آن هم در زمانی که هنوز القاعده ای شکل نگرفته بود و از پیامدهای منفی حادثه یازده سپتامبر برای افغانستان و جهان خبری نبود. هنوز هم عده فراوانی احترام خاصی برای عبدالله عزام که معتقد بود امورات امت اسلامی در مقایسه با حکومت های مستقل عرب و سردمداران آنها اولویت و مشروعیت به مراتب بالاتری دارد، قائل هستند. مساجد، گروه های مبارز، اردوگاه های تمرین نظامی و وب سایت های زیادی به نام عبدالله عزام نامگذاری شده اند. طرفداران عزام پس از ترور وی در سال 1989 در پاکستان، هیچگاه او را فراموش نکرده اند و اکنون حساب های تویتری و تلگرامی زیادی به نام او ایجاد شده و به صورت گسترده دستاوردهای عزام را به زبان های عربی و انگلیسی نشر کرده عقاید وی را تبلیغ می کنند.
عزام، استاد اسامه بن لادن
در بخش دیگری از مطلب می خوانیم عبدالله عزام دستکم در مقایسه با اسامه بن لادن، نامی نیست که خیلی بر سر زبانها باشد. اما این روحانی فلسطینی که الهامبخش جوانان عرب بود و آنها را برای جنگیدن در میدان جنگ افغانستان علیه اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1980 بسیج کرد، مهمترین چهرهی جهادی از دورهی قبل از تولد القاعده و حملات یازدهم سپتامبر این سازمان به ایالات متحده است.
مطلب با استناد به کتاب «کاروان، ظهور جهاد جهانی» نوشته داکتر «توماس هگگامر» می نویسد عزام با تبلیغ و تعریف جهاد بهعنوان یک وظیفه دینی، مسئول جهانیشدن این پدیده بوده است. جهانیشدن جهاد با نظریه ایدئولوگهای اخوان المسلمین که مخالفت داخلی را علیه رژیمهای مستبد سکولار مانند مصر، سوریه، عراق و لیبیا تبلیغ میکردند، مغایرت داشت. اما هگگامر استدلال میکند که همین شخصیت سرکوبگر این رژیمها باعث شد جهاد «جهانی شود».
تولد عزام
عزام در سال 1941 در فلسطین به دنیا آمد و وقتی یهودیها اقدام به ایجاد اسرائیل کردند و فلسطینیها شاهد «روز نکبت» خود بودند، او کودکی بیش نبود. خانوادهی وی در کرانهی باختری رود اردن زندگی میکردند و عزام در این منطقه کلان شد. او سپس به اخوان المسلمین پیوست و در «دانشگاه الازهر» در قاهره (جایی که او از سکولاریسم جمال عبدالناصر در مصر متنفر و وحشتزده شد) تحصیل کرد و عنوان روحانی را بهدست آورد. او در پی جنگ سال 1967 که بیشتر از پیش مشروعیت کشورهای جمهوری عرب را زیر سوال برد، به «فدائیان» ـ چریکهای فلسطینی که با اسرائیل میجنگیدند ـ پیوست اما وقتی آنها را در «سپتامبر سیاه» سال 1970 از اردن بیرون راندند، عزام کاری جز تماشا نتوانست انجام دهد. او به عربستان سعودی نقل مکان کرد و به تدریس قانون شریعت پرداخت و از آنجایی که مفهوم «پناسلامیسم» در آنروزها بهطور فزایندهای محبوب شده بود، ارتباطات خود را با سعودیها محکم کرد.
تجربه جنگی عزام
هگگامر تجربه جنگی اولیهی عزام را مهمترین عامل در تقویت نفوذ وی در میان مسلمانان میداند، هرچند عزام بعدا مدت زمان بیشتری را صرف سخنرانی و نوشتن کتاب و مقاله کرد تا جنگ علیه شوروی. او «مکتب الخدمات» را در پیشاور اداره میکرد که برای حدود 7 هزار «عرب-افغانها» که از سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا به افغانستان آمده بودند و مغزشان پر از «رامبو و مناظر بهشت بود» و میخواستند «کافران» را که در سال 1979 به افغانستان حمله کرده بودند، به چالش بکشند، حمایت لجستیکی و زمینهی آموزش فراهم میکرد.
عزام که معمولا با نام «شیخ عبدالله» در میان جهادیها معروف بود، به عبارت غیرآکادمیک اما دقیق هگگامر، بهعنوان «جهادی خایهدار» و «راک استار اسلامگرا» دیده میشد. او در اواخر دهه 1970 با بن لادن، فرزند یک خانواده فوق ثروتمند سعودی، ملاقات کرد اما برخلاف پژوهشهای قبلی که میگویند او بعد از بن لادن در تأسیس القاعده نقش اصلی را داشته، هرگز واقعا در سازمان القاعده دخیل نشد، هرچند مخالف القاعده نبود و «تا آخر رابطه مطلوبی با بن لادن داشت.» براساس روایت هگگامر و حدسی که نویسنده در بخشی از این کتاب تحت عنوان «خلاف واقع» میزند، اگر عزام زنده میبود، امکان داشت از جنگ علیه ایالات متحده حمایت کند.
اهمیت فلسطین برای عزام
فلسطین برای عزام اهمیت زیادی داشت و دشمنی پایانناپذیر او با اسرائیل به نگرشهای بدون شک یهودستیزانهی وی میانجامید. او همچنین از «سازمان آزادیبخش فلسطین» و سایر «خائنان چپگرای بیخدا» متنفر بود. حامیان حماس، جنبش مقاومت اسلامی که نوار غزه را کنترل میکند، اغلب نام عزام را یاد میکنند. یک زندگینامهنویس عرب در کتاب خود نوشته است: «جسم شیخ در افغانستان بود اما روح وی بر نابلوس و بیتالمقدس معلق بود.»
هگگامر بهطور قانعکنندهای حقیقت این افسانه را که میگوید حملات یازدهم سپتامبر «خنجری از پشت» به ایالات متحده -حامی جهاد ضدشوروی در افغانستان برای منافع واشنگتن در جنگ سرد- بود، فاش میکند. او نشان میدهد که سازمان سیا (همراه با امآی6 انگلستان» تا حد زیادی نسبت به مجاهدین عرب، که از نظر نظامی ناچیز بودند، بیتفاوت بود و به جای آن بر حمایت از مجاهدین افغان تمرکز داشت. با اینحال هگگامر خاطرنشان میکند که عزام از دسترسی بیحدوحصر به خاک ایالات متحده برای جمعآوری کمکهای مالی و سربازگیری، برخوردار بود.
هگگامر مینویسد: «در روایت اسلامگرایان که از اواخر دهه 1980 به بعد شکل گرفته است، کشورهای غربی بهعنوان اسلامهراسان شرور و مشغول قتل و تحقیر مسلمانان به تصویر کشیده میشود. این روایت هرگز به این واقعیت که غرب از جهاد افغانستان حمایت کرد، اشاره نمیکند. این نشان میدهد که واقعیتهای تاریخی میتوانند به نفع روایتهای ایدئولوژیک کنار گذاشته شوند.»
عزام، یک شبکه ساز ماهر
عزام بهعنوان یک مبلغ کاریزماتیک که داستانهای شجاعت و قهرمانی مجاهدین را از میدان نبرد میآورد و طی موعظههای منحصر به فرد خود به خورد جوانان تشنهی جهاد میداد، از شهرت عظیمی برخوردار بود. (مضمون مورد علاقهی وی صحبت دربارهی بوی مشک خون شهدا بود.) او شبکهساز ماهر و کاملی بود. عزام که در میان اسلامگرایان معادل چه گوارا دیده میشد، تحسین و توجه مسلمانان سراسر جهان از جمله ستارهی پاپ یوسف اسلام را به خود جلب کرده بود.
در بخش پایانی مطلب آمده است هگگامر مرگ عزام («بزرگترین قتل مرموز در تاریخ جهادگرایی») در یک بمبگذاری در پیشاور پاکستان را –بهجای القاعده، سیا، ک.گ.ب یا موساد اسرائیل- به استخبارات پاکستان یا افغانستان نسبت میدهد و فهرست مظنونین قتل وی، میزان نفوذ شیخ عبدالله را اثبات میکند. کاروان به موضوع بسیار حساس و بحثبرانگیزی میپردازد، اما کتابی است مبتنی بر شواهد، دقیق و پر از جزئیاتی که محتاطانه مورد قضاوت قرار گرفته است. کاروان، تاریخ معاصر جهان در بهترین قالب خود است.
یادداشت: «کاروان» اثر توماس هگگامر توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده است.