هفته گذشته زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه ایالات متحده امریکا در امور صلح افغانستان، در سفری به کابل، حامل طرحی تحت نام (دولت انتقالی صلح برای افغانستان) بود. این طرح یک نقشه راه برای حل سیاسی منازعه افغانستان است که برای عبور به وضعیت صلح، تشکیل یک دولت انتقالی را پیشنهاد میکند. این طرح با واکنش رهبران حکومت و سیاسیون افغانستان مواجه شد. رییس جمهور غنی آن را تنها یک طرح روی کاغذ دانست و معاون رییس جمهوری هم آن را سند ننگین توصیف کرد. اما نعیم وردک، سخنگوی طالبان روز دوشنبه، هجدهم حوت در توییتی از رسیدن طرح به دست طالبان خبر داد و گفت که طالبان این طرح را بررسی میکنند. با توجه به موضعگیریهای رهبران حکومت، به نظر میرسد که دولت افغانستان این طرح را قبول نخواهد کرد. حداقل تاکنون چنین موضع گرفته است. اما سوال اساسی این است که آیا طالبان این طرح را قبول میکنند؟ آیا قبول این طرح به سود طالبان است؟ مدعای نویسنده این است که گروه طالبان به دلایل مختلفی، این طرح را قبول نخواهد کرد. گرچند پیشبینی امور سیاسی به صورت قطعی ممکن نیست، اما با توجه به قراین مختلف میتوان در این مورد به قضاوت نشست. در ادامه به تبیین دلایل این مدعا پرداخته میشود.
طالبان زمانی به طرح دولت انتقالی متمایل میشوند که سود حاصل از دولت انتقالی، بیشتر از گزینههای دیگر باشد. این گروه همانند هر گروه و جناح دیگری، براساس میزان سود و زیان خود دست به انتخاب میزند و تصمیم میگیرد.
اما طرح دولت انتقالی به سود طالبان نیست. مهمترین چالشی که طالبان در این طرح با آن مواجهاند، مسأله دولت انتخاباتی است. بنابر آنچه در این طرح آمده است، پس از دولت انتقالی، دولت دایمیای که سر کار میآید، حتماً باید براساس انتخابات شکل بگیرد. این مورد نمیتواند به سود طالبان باشد. این گروه به دو دلیل گزینه دولت انتخاباتی را قبول نخواهد کرد.
دلیل اول اینکه، طالبان به دلیل ایدیولوژی بنیادگرایانهای که دارند، نمیتوانند روی خوش به انتخابات نشان دهند. ایدیولوژی طالبان تنها امارت اسلامی را قبول میکند و برای تعیین امیر، تنها شورای اهل حل و عقد است که تصمیم میگیرد، نه مردم عوام. در ایدیولوژی طالبان که البته باید گفت ایدیولوژی چندان واضح و مشخصی نیست، جایگاهی برای انتخابات تعریف نشده است. شاید بتوان گفت که مهمترین مشخصه ایدیولوژی طالبان، مسأله امارت اسلامی و تقابل با انتخابات است، به همین جهت این گروه با انتخابات سازگاری نشان نخواهد داد.
دلیل دوم این است که طالبان توانایی برنده شدن در یک انتخابات شفاف را ندارند. گرچند ادعای اینکه طالبان پشتوانه مردمی نداشته باشند، دقیق نیست، اما با توجه به تضعیف شدن تفکر طالبانی از یکسو و خاطرات بد مردم افغانستان (به ویژه طبقه شهرنشین) نسبت به این گروه از جانب دیگر، احتمال برنده شدن طالبان در یک انتخابات کم است. شاید به همین جهت باشد که امرالله صالح، معاون نخست رییس جمهوری، در سخنانی که در مراسم سالیاد مارشال فهیم مطرح کرد، تأکید زیادی بر انتخابات داشت و مدعی بود که طالبان وارد انتخابات شوند. آقای صالح به خوبی میدانست که گزینه انتخابات به سود طالبان نیست و به همین جهت بر روی آن دست گذاشته بود.
چالش دیگری که در پیوند به طرح دولت انتقالی، پیش روی طالبان است، ائتلاف با دولت کنونی است. براساس این طرح، نخبهگان سطح بالای سیاسی افغانستان و رهبران طالبان، برای تشکیل دولت موقت ائتلاف میکنند و تمام مسوولان نهادهای حکومتی، براساس توافق میان دو جناح انتخاب میشوند. اما احتمال ائتلاف طالبان با رهبران دولت کنونی بعید است و دلیل آن هم ایدیولوژیزدهگی این گروه است. گروه طالبان جنبش ایدیولوژیک است و ایدیولوژیشان بر تمام تصمیمات آنها سایه میاندازد.
حتا اگر فرض کنیم که رهبران طالبان منافع اقتصادی و سیاسی را بر ایدیولوژیشان مقدم بدانند، باز هم با توجه بر ضرورت جلب رضایت جنگجویانشان، نمیتوانند هرگونه تصمیمی بگیرند. طالبان باید برای رضایت جنگجویان خود، تصمیمات خود را در چارچوب ایدیولوژیشان بگیرند. چه اینکه توافق طالبان با ایالات متحده امریکا، باعث نارضایتی عدهای از جنگجویانشان شد و در نتیجه عدهای تحت نام (حزب ولایت) به عنوان ناراضیان این توافق، از طالبان جدا شدند. اما باز هم طالبان جنگ خود را به بهانه مبارزه با آنچه آنان دولت دستنشانده و فاسد میدانند، توجیه کردند. اما اگر فرض کنیم که طالبان با همین دولت و رهبران آن ائتلاف کنند، نارضایتی جنگجویانشان را در پی خواهد داشت و آنان این ریسک را قبول نخواهند کرد. همانطوری که در سالهای ۱۹۹۵ ـ ۱۹۹۶ و زمانی که طالبان قصد تصرف کابل را داشتند، از همکاری با عبدالرشید دوستم خودداری کردند. گرچند به روایت احمد رشید، خبرنگار پاکستانی، افسران آیاسآی تلاش زیادی کرده بودند تا میان دوستم و طالبان یک ائتلاف بسازند، اما طالبان به این دلیل که دوستم را کمونیست میدانستند، با آنکه به کمک او نیاز داشتند، باز هم از همکاری با وی خودداری کردند. مهمترین دلیل این خودداری هم حفظ رضایت جنگجویانشان بود.
ایدیولوژیزده نبودن شورشیان، یکی از پیششرطهای تشکیل دولت موقت ائتلافی است. داکتر عمر صدر در پژوهش خود تحت نام (حل سیاسی منازعه افغانستان) به این شرط به عنوان یکی از پیشزمینههای تشکیل دولت موقت ائتلافی، اشاره میکند. اما این پیششرط، در مورد طالبان صدق نمیکند.
چالش دیگر این طرح، گزینه آتشبس است. براساس طرح دولت انتقالی، پس از امضای توافق دولت انتقالی، هر دو طرف ملزم به آتشبساند. اما این گزینه برای طالبان تا زمانی که به تمام اهداف خود نرسند، قابل قبول نیست. این گروه در طول دور اول و دوم مذاکرات میان افغانی، با وجود فشار کشورهای اروپایی و امریکا و تقاضای دولت افغانستان و شهروندان کشور، از قبول آتشبس خودداری کرد. طالبان ریسک آتشبس را قبول نمیکنند. آتشبس ماشین جنگی این گروه را متوقف میسازد، کنترل آنان را بر مناطق تحت تسلط شان تضعیف میکند، نیروی جنگیشان را بیکار میسازد، منابع اقتصادی طالبان را که از راه قاچاق به دست میآید، کاهش میدهد و هویت جنگی نیروهایشان را از بین میبرد. به همین جهت، طالبان به آتشبس تن نمیدهند. آنان تنها زمانی به آتشبس تن خواهند داد که به تمام خواستهایشان رسیده باشند. برای طالبان جنگ همواره یک استراتژی بوده است. آنان این احتمال را میدهند که دولت انتقالی، دولت شکننده باشد و طالبان را برای رسیدن به خواستهایشان کمک نکند. به همین جهت، این گروه نیروی جنگی خود را تا پس از ایجاد یک دولت دایمی و مطابق خواستشان، متوقف نمیکنند.
چالش دیگر این طرح برای طالبان، جمع شدن دفاتر خارجی آنان است. این گروه باید پس از امضای طرح دولت انتقالی، دفاترشان را به داخل افغانستان انتقال دهند. اما طالبان این گزینه را قبول نخواهند کرد. جمع شدن دفاتر آنان از پاکستان و قطر، به معنای کاهش پشتوانه خارجیشان است. گرچند طالبان خود را نیروی خودجوش و مردمی معرفی میکنند، اما گزارشهای متعدد و تاریخ بیستوهفت ساله این گروه نشان میدهد که آنان همواره وابسته به کمکهای پاکستان، امارات متحده عربی، عربستان، ایران و دیگر کشورهای منطقه بودهاند. اگر طالبان دفاتر خود را جمع کنند، مطمئناً در ارتباط با کشورهای حامی خود با مشکل مواجه میشوند و این مسأله برای آنان قابل قبول نیست.
باید در مورد معیارهای تصمیمگیری طالبان، به این مسأله هم توجه داشت که این تنها رهبران آنان نیستند که در مورد آینده تصمیم میگیرند، بلکه کشورهای حامی طالبان هم نقش مهم در تصمیمگیری دارند. البته نمیتوان گفت که گروه طالبان تمام تصمیماتشان را بنابر خواست پاکستان میگیرد، این ادعا تقلیلگرایانه است و با تاریخ این گروه هم سازگار نیست. طالبان در سالهای حاکمیت خود هم در مواردی از خواستهای پاکستان سرپیچی میکردند؛ اما نمیتوان منکر شد که پاکستان مهمترین تأثیر را در تصمیمگیری این گروه دارد. اگر پاکستان تمایل به دولت انتقالی و آتشبس نداشته باشد، طالبان به این گزینه تن نخواهند داد. حال آنکه به باور نویسنده، پاکستان هنوز هم از برقراری صلح در افغانستان استقبال نمیکند و سیاست خارجی آن کشور در قبال افغانستان تغییری نکرده است. پاکستان هنوز هم همان سیاست دوگانهای را پیش میبرد که در بیست سال گذشته پیش برده است؛ از یک طرف از صلح حمایت میکند و از طرف دیگر شورشیان را تمویل مینماید. لذا با توجه به نقش و خواست پاکستان، احتمال پیوستن طالبان به این طرح کم است.
با توجه به قراین فوق، میتوان چنین پیشبینی کرد که طالبان طرح دولت انتقالی را قبول نخواهند کرد. این گروه هم به دلیل مشکل ایدیولوژیکشان با انتخابات و محدود بودن احتمال برندهشدن آنها در یک پروسه انتخاباتی و هم به دلیل ریسک آتشبس و جمع شدن دفاترشان از خارج کشور، به این طرح نخواهد پیوست. طالبان هنوز به این باورند که میتوانند کابل را با گزینه نظامی فتح کنند. حالا که وزیر خارجه امریکا بر تاریخ خروجی که ترمپ تعیین کرده بود، مهر تأیید گذاشته است، این باور طالبان قوت بیشتری مییابد و آنان گمان میکنند که پس از خروج نیروهای امریکایی، با اجرا گذاشتن پلان دوم که همان پلان نظامی است، میتوانند کابل را فتح کنند.
8am