صلح افغانستان، واقعیت یا رویا!
با آغاز مذاکرات صلح افغانستان گروه طالبان و دولت افغانستان در دوحه، روند صلح به مرحلهی حساسی رسیده است.
با وجود نگرانی نمایندگان ایالات متحدهی امریکا، چین و پاکستان، هیئت مذاکرهکنندهی دولت افغانستان و طالبان، در این نشست به مواردی چون خشونت، تروریسم و کثرتگرایی سیاسی که از عوامل چهار دهه جنگ در افغانستان شناخته میشوند، پرداختند.
این رویکرد اما، چقدر روند صلح افغانستان را به واقیعت نزدیک میسازد؟ سه گزینهی پیشنهادی وزیر خارجهی پاکستان چه کمکی به روند صلح افغانستان خواهد کرد؟ چرا طالبان هنوز به برقراری نوع نظام به اساس «شریعت» تاکید دارند و چرا دموکراسی و کثرتگرایی را نمیپذیرند؟
این و چندین پرسش دیگر در رابطه به صلح افغانستان وجود دارد. پاکستان در حالی گزینههایی را برای موفقیت صلح در افغانستان – که از سال ۱۹۷۳ درگیر خشونت، تروریسم و چالشهای سیاسی – اقتصادی است- پیشنهاد کرده است که توسعهی اقتصاد، بازسازی و برگشت مهاجران در اولویت این طرح قرار دارد.
با این همه، طالبان به ایجاد نظام اسلامیای که همه طرفها در آن اشتراک داشته باشند، تاکید دارند و دولت افغانستان اصرار به نظامی دارد که در آن، دموکراسی، آزادی فردی، آزادی بیان، حقوق زنان و اقلیتها رعایت شده، قانونمداری، حقوق مدنی و سیاسی در جامعه نهادینه شود.
همچنان امریکا به عنوان کشوری که نقش کلیدی در روند صلح دارد، تعهد کرده است که نیروهای نظامی خود را تا ماه اکتبر به مرز ۴۵۰۰ در افغانستان کاهش دهد؛ چنین کاهش شتابزدهای، بیپیشنه خواهد بود.
امریکا در سال ۲۰۱۱ به صورت مجموعی ۱۰۰٫۰۰۰ نظامی در افغانستان داشت و برنامهی راهبردی خروج را از این کشور روی دست گرفت؛ اما قسمی که پس از امضای توافقنامهی ژینوا در اپریل ۱۹۸۸ ایالات متحده، افغانستان را فراموش کرد، در حال حاضر چنین قصدی را ندارد. {در ۱۴ اپریل سال ۱۹۸۸ در ژینوا بین افغانستان و پاکستان توافق راجع به زمان خروج نیروهای شوروی از افغانستان امضا شد. اتحاد شوروی و ایالات متحده امریکا تضمینکنندگان بینالمللی « توافقات ژینوا » بودند.}
نشست دوحه در ماه مارچ به دلیل بنبست به وجود آمده میان دولت افغانستان و طالبان به خاطر آزادسازی هزارها زندانی طالب، با تاخیر کوتاه مواجه شد و در ۱۲ سبتامبر آغاز شد.
پس از خروج اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۹ و آغاز جنگهای تنظیمی و به قدرت رسیدن طالبان در ۱۹۹۶، افغانستان تا هنوز در خشونت و خونریزی به سر میبرد که یکی از دلایل حضور نیروهای ناتو به رهبری امریکا در افغانستان نیز همین موضوع «دست نیافتن افغانستانیها به یک صلح پایدار» بوده است.
نکتهی دیگر این که در جریان مذاکرات در دوحه، وزیر خارجهی پاکستان گزینههای ذیل را برای رسیدن به صلح ، پیشنهاد داده است؛ نخست، فرض بگیریم که دولت افغانستان و طالبان به توافق برسند؛ اما هنوز بیاعتمادی میان آنان وجود خواهد داشت، طالبان در دسامبر ۲۰۰۱ نظام ایجادشده به همکاری نیروهای امریکایی را در افغانستان به رسمیت نشناختند و پیشنهاد حامد کرزی -رییس جمهوری پیشین- را برای گفتوگوی صلح رد کردند. پس از آن زمان، این نخستینبار است که دولت افغانستان و طالبان به صورت مستقیم و رسمی، گفتوگو میکنند.
پس از توافق ماه فبروری «طالبان – امریکا»، طالبان با نمایندگان نظامی گفتوگو میکنند که از نظر آنان «مشروعیت» ندارد. این روند به اعتمادسازی بیشتر نیاز دارد تا منجر به نتیجهی مطلوب شود.
دوم این که صلح افغانستان، هنوز یک رویا است؛ زیرا هنوز شمار زیادی از بازیگران داخلی افغانستان به نتیجهی این روند خوشبین نیستند و باور ندارند که این گفتوگوها منجر به توقف چند دهه جنگ خانمانسوز، خشونت و تروریسم در افغانستان شود، مگر در صورتی که افراد حاضر در دوحه و جاهای دیگر که به عنوان هیئت مذاکرهکننده میروند، صلاحیت چانهزنی برای دوام آتشبس، غیر نظامیسازی و جمعآوری اسلحه، قانونپذیری، حکومتداری خوب و حمایت از روند دموکراسی را داشته باشند؛ زیرا احتمال دارد که یک طرف پیششرطها را قبول نکند.
برای طالبان این قابل درک نیست که افغانستان به گذشته بر نمیگردد و حکومت جدید باید حقوق زنان و اقلیتها را به رسمیت بشناسد؛ تاکید طالبان بر ایجاد نظامی بر اساس «شریعت» از چالشهای کلیدی است.
روش خوب برای رسیدن به صلح اما، انگیزهی تعامل، همدیگرپذیری و کثرتگرایی سیاسی، قانونمداری، حکومتداری خوب و برابری است. اگر طالبان دموکراسی را به عنوان نحوهی نظام حکومتداری رد کنند، احتمال توقف مذاکرات پیشبینی میشود؛ اما اگر طالبان طرفدار تامین صلح و ثبات استند، پس خشونت را کاهش داده و حمله به نیروهای امنیتی و دفاعی را متوقف کنند؛ زیرا توافق روی آتشبس میان دو طرف، نتیجهبخشی این روند را قابل ملموستر میکند.
سوم: تازمانی که گروههای اجتماعی، احزاب و جریانهای سیاسی و اقلیتهای قومی وارد روند صلح نشوند، گفتوگوهای دوحه، نتیجهای به دنبال نخواهد داشت؛ زیرا حرکت دستهجمعی به هدف برقراری صلح در افغانستان از اولویتها است.
جایگاه پاکستان در سناریوی صلح افغانستان، روشن است؛ زیرا تا زمانی که افغانستان به صلح دست نیابد، مهاجران افغانستانی به کشور شان برگشت نمیکنند و امنیت مرز غربی پاکستان به عنوان یک مسأله باقی میماند.
پاکستان؛ سه دهه پیش، نفوذ قابل ملاحظهای بر طالبان داشت و هنوز متهم به خشونتگرایی و تررویسم در افغانستان است؛ برخی از گروهها نیز در افغانستان از طالبان به عنوان ابزاری برای به دست آوردن قدرت استفاده میکنند.
هرجومرج هنوز در افغانستان حاکم است و تنها راه بیرونرفت از این وضعیت توافق صلح میان طالبان و دولت افغانستان است تا بر اساس آن مردم این کشور بتوانند پس از دههها جنگ و خونریزی در فضای صلح نفس راحت بکشند.
اکسپرس تریبون
صبح کابل