سوء استفاده های سیاسی، اقتصادی و نمادی از زنان در افغانستان
به نام آفریدگار هستی که رب الناس است و نه رب الرجل:
از همیشه که شاید تاریخش برگردد به گوشه ی نزدیک تاریخ افغانستان حدود شاهی ظاهر شاه تا امروز در بهترین و بد ترین وضع، گویی نا گذیر بوده ایم تا از هشتم مارچ روز (زن) تجلیل کنیم. فراموش کنیم تا سال دیگر و هشت مارچ دیگر.
با اقرار بر این که زنان در افغانستان بیشتر از نصف مردان اند و مردان بیشتر معروض به خطر بوده و یا جنگجو های دایمی در خط مقدم در حد اقل ۲۰۰ سال پسین اند.
مرجع فتوا خودشان، آغاز گر جنگ خودشان، حاکم خودشان و محکوم خودشان اند، زنان در حاشیه نشسته و تاوان خطای آنان را می پردازد، تا طفل یتیم بزرگ کند که جنس نر تفنگ بدوش بگیرد و برود بجنگد و جنس ماده در خانه منتظر خبر مرگش بماند تا سلسله تکرار یتیم پروری از تسلسل غالب نماند.
هشت مارچ خود نتیجه ی جنگ است، جنگ اول و دوم جهانی بعد از گرفتن میلیون ها قربانی زنان را مجبور کرد تا نیرو کار کشور های غربی با حد اقل دستمزد به جرم زن بودن شوند.
حرکت های زنان در امریکا به منظور حق برابر با مردان و حق رای آغاز شد تا اعتراض بر علیه شرکت های بزرگ مدلینگ و فیشن، این مخالفت برای این بود که زن اختیار خودش را ندارد و باید موجود سر به زیر و مطیع امر مردان و تعیین تکلیف توسط مردان تا مدل شدن برای مردان باشد.
سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۷ سازمان ملل بلاخره مجبور به نامیدن این روز به نام روز (زن) و (صلح) شد، حضور زنان در بازار کار بیشتر شده و زمینه تحصیل و کوشش فراهم شد.
در افغانستان بعد از ۱۹۱۹ کشف حجاب کردند و گفتند تو زن آزادی، باران فتوا شاه امان الله را مجبور کرد تا عقب نشینی کند و حتی به وایسرای هند بریتانوی بگوید که (تحصیل اناث را بیست سال دیگر به تعویق می اندازم) اما دیگر فتوا فرصت بیست سال نداد و ختم دولت مرکزی و جنگ میان تشنگان قدرت ادامه پیدا کرد.
بعد از ۱۳۵۷ وظیفه زن شد سمبول شعار های مردانه از انقلاب کارگری شان که کشور مان بیشتر از ده تا بیست فابریکه نداشت و تعداد کارگر هم معلوم نیست که به سه هزار میرسید یا نی، اما وظیفه مقدس یتیم پروری از سر گرفته شد که دو سوی جنگ با دو میلیون تلفات وظیفه زنان را سنگین تر و نقش شان در اجتماع را کمرنگ تر کرد.
و حضور زنان را در ساختار های چون تجلیل از روز مادر و هشت مارچ و تشکیل وزارت زن خلاصه کرد.
از برهه طالب باید گذشت، نه چیزی باید گفت و نه گله یی باید کرد، تصادم تمدن روستایی و شهری به صورت طبیعی نابودی مطلق است، این تفاهم نیست، گفتمان نیست و رهیافت نیست، بلکه تصادم است و انفجار. مردان کجا حق زندگی داشتند که زنان گله ی داشته باشند.
بیست سال دموکراسی و فرصت برای زنان، این عبارت تکرار می شود و در این بیست سال مداوم همه می شنود (فرصت)! اما فراموش می کنند که نخبگان سیاسی در راس قدرت مفهوم آزادی و حضور زنان را هضم نکرده بودند.
برای آقای کرزی کفایت می کرد تا زنان باشند، این بودن بیشتر مشابه به قسمت های احساساتی تاریخ بود، گویی جناب کرزی در پی برگشت به ۱۰۰ قبل از زمان حاضر بود. خودش تصمیم و رای خاص نداشت و گویی منتظر بود تا مشاوران مردش در مورد نقش زنان چی می گویند، اگر فشار بیرونی نمی بود این نقش ها که داده اند و این حضور ها که داشته ایم هرگز نمی بود.
اینرا از این بابت میگویم که همسر امان الله خان اولین زن بود که در محضر عام روپوش را از صورتش گرفت اما هرگز هیچ زن شاهد حضور همسر جناب کرزی نبود. نشانه ها و نماد ها کننده بیان کننده باور ها است.
جناب ریس جمهور غنی، نمیدانم چی میکند، حضور آماری زنان را خیلی بلند برده است، قضاوت نیست باز به اساس شواهد است، در یک روند مدیریت شده بانوان که قدرت فهم و رهبری عالی دارند به حاشیه رانده شدند و عزیزان با تجربه کمتر و سر به زیر بیشتر در بلند ترین مقامات گماشته شده اند.
یکی از شاخصه های دیگر این دوره، عدم صلاحیت مدیران ارشد زن در مقایسه به مدیران ارشد مرد است، هیچ معین زن از صلاحیت مساوی با معین مرد برخوردار نیست، وزرا میتوانند در زمینه های مربوط در مورد زنان آنگونه که میخواهند تعین تکلیف کنند و مردان از این تعیین تکلیف ها کمتر رنج میبرند.
از جامعه سنتی افغانستان بیشتر نمیتوان انتظار داشت، تشکر می کنیم حد اقل توانستیم تا فرصت های برای تحصیل و پیوستن به لشکر بیکار ها داشته باشیم خودش جایی امتنان است.
اما سوال که به بزرگی دنیای یک زن باقی میماند این است که چی وقت محوریت فتوا از جنس زن برداشته میشود و معطوف به مسایل دیگر میشود، نگاه جنسیتی ابزاری که در زمام داری فعلی در حال رشد است کم شده و به زن اجازه میدهد تا اجتماع خودش، ارتباط خودش و تصمیم خودش را بگیرد، تدبیر امر اگر دست مردان است مساله جهانی است، تدبیر امور زنان ساختار مند و یا غیر ساختار مند بدور از باور های سنتی باید شکل بگیرد.
در فرجام با تمام انتقاد هایی که بود و کردم این فرصت را با یک سوال پایان می بخشم: چنین روزی را شاهد خواهیم بود تا زنان خود تدبیر امور خودشان را بدست گیرند و مردان را اجازه ندهند تا از این جمع بزرگ سو استفاده سیاسی، اقتصادی و نماد های بازار مکاره افغانستان کنند؟
با یک چنین امید محال
بخدی