احتمال معامله روی حقوق زنان در مذاکرات صلح امریکا با طالبان افزایش یافتهاست
پس از داغ شدن بحث صلح با طالبان، نگرانیهای زنان از احتمال معامله روی حقوق و سر دستآوردهای دو دههی اخیر شان، جدیتر شد. اکثریث زنان فعال افغانستان به ترکیب هیات مذاکرهکننده با طالبان، که از آدرس جناحهای مختلف و غالباً متضاد شکل گرفته است و همچنان به حضور نمادین زنان در ترکیب آن هیات، اعتراض دارند. چگونگی گفتگو با طالبان بر سر حقوق و آزادیهای زنان، یکی از مسایل حاد و مایهی تشویش زنان است. این که از آدرس زنان چگونه با طالبان گفتگو صورت میگیرد و یا این که آیا طالبان زنان افغانستان را هم شأن مردان دانسته و حاضر هستند تا آیندهی سیاست افغانستان را در مشارکت با زنان رقم بزنند، سوالهای اساسی است که باید به آن پاسخ مناسب داده شود.
هرچند طالبان در مذاکرات و گفتگوهایشان اذعان داشته اند که با رویکرد قبلی شان پیرامون زنان، دوباره به صحنه نخواهند آمد، اما شدت رفتار و ضدیت طالبان با زنان در زمان حاکمیت شان به حدی بود که اعتماد روی گفتههای این گروه را دشوار میسازد .این دشواری زمانی مضاعف و چندلایه میشود که موارد مدهشی از رفتار طالبان با زنان حتی پس از سرنگونی نظام شان به ثبت رسیده است. این موارد شامل قتل، مجازات خلاف کرامت انسانی، ممانعت از مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی میشود.
اما باید خاطر نشان ساخت که این تنها گروه طالبان نیست که از اثر خوانش ویژهی شان از دین، علم ضدیت با زنان را طی این همه سال حمل کرده اند. من فکر میکنم که رویکرد طالبان در برابر زنان نه تنها متاثر از قرائت ویژهی طالبانی از دین که دارای آبشخوره فرهنگی نیز است. طالبان سکاندار فرهنگ مردسالاریی هستند که زنان افغانستان به صورت روزمره در همه ابعاد زندگی شان متاثر از آن، میباشند. کافی است زن باشید تا ستیز فرهنگی-اجتماعی را با خودتان در مواجهه با شوهر، فرزند، دکاندار سر کوچه، رانندهی تاکسی، همکار، عابر کنار جاده، پولیس ترافیک، سارنوال موظف برای حل قضیه خشونت خانواده گی و تحصیلکردهی سکولار؛ به صورت روزمره به تجربه بگیرید.
با در نظرداشت آنچه گفته شد، سرنوشت مدنی-سیاسی زنان افغانستان، در بحبوحهی گفتگوهای صلح، به ویژه صلح آمریکایی با طالبان که حتی توسط همسر آقای خلیلزاد از دریچهی منافع امریکا توجیه میشود، مواجه به چالش چند بعدی است. طالبان دارای سلوک و رفتار ویژهی خود نسبت به زنان هستند، مردانی که قرار است با طالبان به گفتگو بنشینند در بهترین حالت برخواسته از فرهنگ طالب پذیر و طالب پرور هستند و در بدترین حالت، همفکر طالبان. همچنان زنانی که قرار است در گفتگو های صلح شرکت کنند، بیشتر سمبول و نماد حضور زنان ثابت شده اند تا نمایندهی واقعی زن افغانستان.
در قدم اول لازم است تا آن عده از فعالان حقوق زن به نمایندهگی از زنان در گفتگوهای صلح حضور یابند که بتوانند از زنان نمایندهگی واقعی کنند و نه سمبولیک. فعالان حقوق زن باید خود دست به کار شوند ونمایندهگان شان را برای گفتگوهای صلح آماده کنند و منتظر سیاسیون و حکومت نباشند. برای سیاسون و حکومت صرف حضور سمبولیک زنان اهمیت دارد.
به باور من، زنان حین گفتگوهای صلح میتوانند با استناد به دو مورد زیر به دفاع از حقوق و آزادی های خود بپردازند.
نخست، قانون اساسی. بدون شک یکی از مواردی که طالبان روی آن انگشت گذاشته اند عبارت از قانون اساسی افغانستان است. قانون اساسی افغانستان با بهای سنگین داخلی و بین المللی حاصل شده است. محتوای فصل دوم قانون اساسی باید خط سرخ زنان باشد. زنان بایست دقیقاً بدانند از کدام بخش قانون اساسی و چطور باید دفاع کنند. فصل دوم قانون اساسی افغانستان که بر مبنای صراحت خودش (بند دوم ماده ۱۴۹) محض برای بهبود قابل تعدیل است، عمده ترین موردی است که زنان در مذاکرات صلح بایست به آن توسل جسته و از آن دفاع کنند. مواردی که در فصل دوم قانون اساسی افغانستان تسجیل شده است تضمین کنندهی حقوق و آزادی های برابر در همهی ابعاد زندگی برای زنان و مردان این سرزمین است و نه باید به معامله گرفته شود.
دوم، تلاش برای فراگیر ساختن صلح. در حال حاضر متاسفانه فقط دو طرف روی صلح و ختم جنگ در افغانستان گفتگو دارند. آمریکا و طالبان. طالبان از موقعیت جنگ و خشونت حرف میزنند و امریکا نیز همه چیز را بر مبنای نفع و ضرر مادی بررسی میکند و حکومت تا هنوز غایب مجلس است. طرفین صلح افغانستان باید بیشتر شود. زمانی که همه زمینهها برای گفتگوی رو در رو با طالبان مساعد شد، باید ضمانت های بین المللی برای عدم معاملهی حقوق و آزادی های اساسی شهروندان حاصل شود که این مساله با شمولیت سازمان ملل متحد به عنوان ضامن صلح و امنیت، توسعه و حقوق بشر در سراسر جهان، قابل حصول است. سازمان ملل متحد بر مبنای منشور این سازمان مکلف به حفظ صلح و امنیت و همچنان حقوق بشر است. زنان باید تلاش برای حضور سازمان ملل متحد در گفتگوهای صلح افغانستان را آغاز و تسریع بخشند.
میخواهم گفته هایم را با این نکته به پایان ببرم که تغییر ساختار های اجتماعی زن ستیز حاکم بر جامعه افغانستان نیاز به زمان و کار پیوسته دارد. هرگاه زنان امروز برای حفظ حقوق و دستآورد های شان به صورت پیوسته و همبسته تلاش نکنند، فردا چیزی جز سرخوردهگی و پشیمانی در دست نخواهند داشت.
8am